
سوم شهریور ۱۳۲۰ قوای متفقین، ایران را علیرغم اعلام بیطرفی، مورد حمله قرار دادند. سه ماه بعد سران قوای متفق برای تصمیمگیری درمورد سرنوشت جنگ، ایران را مناسبترین نقطه برای برگزاری کنفرانس دانستند و ایران را «پل پیروزی متفقین» نامیدند. سوم آذر ۱۳۲۰ استالین از مسکو، فرانکلین روزولت از آمریکا و وینستون چرچیل از قاهره بدون اطلاع دولت ایران وارد تهران شدند. آنها در باغ اتابک چندین کنفرانس تشکیل دادند، به امید پیروزی شادی کردند و تولد ۶۹ سالگی چرچیل را جشن گرفتند.
به دخترم پوری که پرنده کوچکی روی شاخههای نورسته امید است.
اینجا نشستهام؛ تحتالحفظ، با شقیقه و بازویی که زقزق میکند. جز من سه زن بختبرگشته دیگر در انبارهای کناری هستند؛ همانهایی که کیک تولد چرچیل را در اتاق سرو آماده میکردند. بعد از اینکه تیستر کیک را چشید و مرد، به ما شک کردند. گمان کردند عمله گشتاپو هستیم. به اتهام سوءقصد به جان رهبران قوای فخیمه متفق، چرچیل، روزولت و استالین بندی شدیم. تیستر مرد پفکردهای، با سبیلی شبیه کژدم بود. موهایش عین لواشک چسبیده بود کف سرش و عینک تخممرغیاش نوک دماغ بود. از آنهایی بود که جز خوردن و پسدادن هنر دیگری ندارند. با چنگال یک تکه کیک برداشت و خورد. زیرلب چیزهایی بلغور کرد. پایه کشیده جام را دست گرفت و سرکشید. خندید، خندهای بلند و دیوانهوار. کمکم سیاه شد. دست برد و پاپیون دور گردنش را شل کرد. غبغب گوشتآلودش از یقه پیراهن بیرون زد. هی کف بیرون داد و خِرخِر کرد. افتاد و پاهای خپلش از هم باز شد. شکم ورقلمبیدهاش یکی، دو وجب از بقیه اعضایش بالاتر بود. پاها به نسبت بالاتنه کوچک و باریکتر بودند.
چند یونیفورمپوش اجنبی خِرکشم کردند اینجا، انباری مطبخ. از شیر مرغ تا جان …