چطور چرندیات مدیریتی در فضای کسب‌وکار فراگیر شد؟<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

چطور چرندیات مدیریتی در فضای کسب‌وکار فراگیر شد؟

زبان مدیریت تُهی و پوچ شده است و مدیران هر روز کلمات عجیب‌و‌غریب تازه‌ای خلق می‌کنند

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۱۸ دقیقه مطالعه

bookmark
چطور چرندیات مدیریتی در فضای کسب‌وکار فراگیر شد؟

برای مدیران، حرف‌زدن خیلی مهم است. آن‌ها با حرف‌هایشان کارمندان را سر شوق می‌آورند، کارها را جلو می‌برند، نگرانی‌هایشان را منتقل می‌کنند، یا قدرتشان را نشان می‌دهند. اما با وجود همۀ این‌ها معلوم نیست چرا باید از واژه‌هایی عجیب‌وغریب استفاده کنند که خیلی وقت‌ها پوچ و خسته‌کننده‌اند. شاید این زبانِ مدیریتی مشخصۀ متمایزکنندۀ آن‌ها باشد، اما بی‌شک برای خودشان هم ضررهایی دارد. آندره اسپایسر، در کتاب جدید خود، تاریخی از مدهای پوچ مدیریتی را شرح داده است.

گاردین — اوایل سال ۱۹۸۴، مدیران شرکت تلفن پسیفیک‌بل یک تصمیم سرنوشت‌ساز گرفتند. آن شرکت برای چند دهه بر خدمات تلفن در کالیفرنیا انحصار تقریباً کامل داشت، اما آن موقع با مشکلی مواجه شده بود. این صنعت در آستانۀ مقررات‌زدایی قرار داشت، و پسیفیک‌‌بل به‌زودی با رقابت‌های سنگینی روبه‌رو می‌شد.

تیم مدیریت همان کارهایی را کرد که مدیران معمولاً می‌کنند: تجدید ساختار، کوچک‌سازی، و برندسازی دوباره. اما این کارها به نظر مدیران شرکت کافی نبود. دغدغۀ آن‌ها این بود که فرهنگ درستی در پسیفیک‌بل حاکم نیست، کارمندان «مفهوم سود» را نمی‌فهمند و به‌قدر کافی روحیۀ کارآفرینی ندارند. مدیران به این تصمیم رسیدند که، برای رقابت در عصر جدید، فقط ترازنامه نیست که باید از نو ساخته شود. همۀ ۲۳ هزار کارمند آن‌ها هم باید از نو ساخته می‌شدند.

شرکت سراغ یک متخصص توسعۀ سازمانی مشهور به نام چارلز کرون رفت. کرون مشغول طراحی یک برنامۀ آموزش مدیریت شد تا نحوۀ فکر، صحبت و رفتار افراد را عوض کند. مبنای آن برنامه ایده‌های عارف روسی قرن بیستم، گئورگ گورجیف، بود. به نظر گورجیف، اکثر ما روزمان را در باتلاق «خوابِ بیداری‌نما» می‌گذرانیم، و فقط در صورتی می‌توانیم پتانسیل درونی‌مان …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شماره ۷ فصلنامه علوم انسانی ترجمان (تابستان ۱۳۹۷) منتشر شده است.