بهار خودش می‌یاد و می‌ره<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

بهار خودش می‌یاد و می‌ره

مجله همشهری

۵ دقیقه مطالعه

bookmark
بهار خودش می‌یاد و می‌ره

از لحظه تحویل‌سال ۱۴۰۳خبری نیست. تقویم را ورق می‌زند و به بالای صفحه نگاه می‌اندازد؛ جمعه ۱ تیر ۱۴۰۳! صدایش را بلند می‌کند تا مرد که روی کاناپه دراز کشیده و کانال‌ها را بالاوپایین می‌کند، بشنود.

ـ چرا این تقویمی که خریدی بهار نداره؟

ـ بهتر. دیگه لازم نیست، خونه‌تکونی کنیم و هفت‌سین بچینیم. تازه اردیبهشت هم نمی‌یاد تا تولدت بشه و یه سال پیر شی. بچه‌مدرسه‌ای‌ها هم یه‌راست می‌رن تعطیلات تابستونی؛ بدون امتحان خرداد.

ـ چرند نگو! حالا این تقویم بهار نداره، دلیل نمی‌شه که کلاً بهار نباشه. فردا می‌رم از کتاب‌فروشی معتبر یه دونه کاملش رو می‌خرم.

مرد سرش را تکان می‌دهد و صدای تلویزیون را تا ته بلند می‌کند. زن با انگشت خاک روی میز را پاک می‌کند و می‌گوید: «آخرش هم خونه‌تکونی رو تموم نکردم. اما... اما چرا تقویم بهار نداشت؟» بعد انگار که تلنگری خورده باشد، مثل نیشگون‌گرفته‌ها تکانی می‌خورد و می‌گوید: «خجالت …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شمارهٔ ۱۴۰ مجلهٔ همشهری (خرداد ۱۴۰۳) منتشر شده است.