
اورهان پاموک در زندگینامهاش، با مقایسۀ فرایند نوسازی در ایران و ترکیه، آرزو میکند که کاش ترکها اینقدر غربی نشده بودند و همچون ایرانیان میراث کهنشان را نگه داشته بودند. این آرزو در تاروپود بسیاری از شخصیتهایی که پاموک در رمانهایش خلق کرده تجسم مییابد. بااینحال موقرمز، رمان اخیر او، نمونهای شاخص است و داستان پیچیدۀ نوسازی در ترکیه را روایت میکند که از خلال روابط اسطورهای پدران و پسران نقل میشود.
نیویورکر — هشدار: امکان لورفتن داستان.
اورهان پاموک در زندگینامۀ شخصیاش، به نام استانبول، خاطرات و شهر [۱]، که همین ماه تجدید چاپ شد، اذعان میکند که «مثل همۀ نویسندگان استانبولی که همواره یک نگاهشان به غرب است، من نیز گاهی دچار سردرگمی میشوم». پاموک توضیح میدهد که ریشههای این سردرگمی به دهۀ ۱۹۲۰ برمیگردد. در این دهه، امپراتوری عثمانی سقوط کرد، جمهوری ترکیه متولد شد و رئیسجمهور مصطفی کمال آتاتورک نوسازی آمرانۀ کشور را آغاز کرد. در نتیجۀ اصلاحات آتاتورک، دولت سکولار شد، الفبا به حروف لاتین تغییر کرد، گاهشمار میلادی رایج گردید و استفاده از کلاه فِس [۲] غیرقانونی اعلام شد. در این دوران، که برای رهایی از گذشتۀ عثمانی و ورود به آیندۀ غربی مسابقهای درگرفته بود، از نظر پاموک، نخبگان ترک اشتباهی مرتکب شدند که گریبانگیر نسلهای آینده نیز شد. او در مصاحبهای با پاریس ریویو در سال ۲۰۰۵ در این باره میگوید: «آنها تلاش نکردند که یک فرهنگ استانبولی خلق کنند که ترکیبی ارگانیک از شرق و غرب باشد، آنها فقط عناصر شرقی و غربی را کنار یکدیگر گذاشتند».
پاموک مدتهاست که در داستانهایش نگرانیهای موجود دربارۀ نوسازی و غربیسازی در ترکیه را بازتاب میدهد. او در رمان تازهاش، موقرمز، دو …