خانمدکتر کیهانیدوست، چطور شد که پزشکی را انتخاب کردید برای درس خواندن؟
بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام و درود به همه شهدای اسلام از ابتدا تاکنون و شهدایی که الان در غزه و اینجا هستند. انشاءالله شر اسرائیل از دنیا کنده شود تا آرزوی امام برآورده شود.
راستش من دوست داشتم فیزیک اتمی بخوانم. چون یوری گاگارین به کره ماه رفته بود. ریاضی را بهشدت دوست داشتم، اما مدرسه آذردخت شرقی که بودم، رشته ریاضی نداشت و نگذاشتند بروم رشته ریاضی. مجبور شدم طبیعی بخوانم. بعد از قبول شدن در کنکور، میخواستم مثل هایزر سوایتزر بشوم. خوانده بودم در زندگیاش سوار هلیکوپتر میشد و پول پخش میکرد. بعد وقتی که تشریح قورباغه را دیدم، آناتومی خواندم بعدش فیزیولوژی خواندم، دیدم که زیباترین پدیدههای خداوندی آنجاست. نهتنها عاشق خدا شدم، عاشق اسلام شدم و تصمیم گرفتم که پزشکی را ادامه بدهم و انشاءالله آن چیزی که خدا میخواهد باشم.
خانمدکتر، شما از شاگردهای دکتر قریب هم بودید. درست است؟
بله.
از ایشان خاطرهای دارید برای ما تعریف کنید؟
زیباترین خاطرهای که دارم همان است که بارها گفتهام. من انترن بودم؛ یعنی سال آخر پزشکی عمومی. ما کشیک بودیم و ایشان در بخش پنج، بخش خصوصی بیمارستان مرکز طبی بستری بودند. ما در بخش دوی نوزادان بودیم، درباره نوزادی که حالت شوک پیدا کرده بود و در حال مرگ بود و قند خونش بالا رفته بود و خلاصه شوک سِپتیک بود حرف میزدیم تا رسیدیم پشت در اتاق ایشان. رفتیم داخل اتاق. ایشان حالشان خوب نبود. گفتند: «اول بگو آن نوزاد چطور بود، بعد بقیه حرفها را بزن.» آقای دکتر حمیدی، رزیدنت همراه ما گفتند: «نه استاد.» ایشان فرمودند: «نه، باید بگویی، وگرنه من حرفی نمیزنم.» بعد که شرح حال دادیم، ایشان …