دو سال زندگی در آمریکا به یک آلمانی چه چیزهایی آموخت؟<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

دو سال زندگی در آمریکا به یک آلمانی چه چیزهایی آموخت؟

وقتی در کشوری دیگر زندگی کنید، چیزهای خیلی بیشتری دربارۀ فرهنگ خودتان می‌آموزید

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۸ دقیقه مطالعه

bookmark
دو سال زندگی در آمریکا به یک آلمانی چه چیزهایی آموخت؟

یک روزنامه‌نگار آلمانی، که برای دوره‌ای دوساله به آمریکا رفته بود، از تجربیات خود از این کشور نوشته است. کشوری که آن را «مملو از تناقضات» می‌داند: تناقض آزادی و نظارت، تناقض امنیت و ترس، و در ورای همۀ آن‌ها تناقض رؤیاها و کابوس‌های آمریکا. کشوری که بی‌مهابا همه‌ چیز را دور می‌ریزد و دوباره می‌سازد، از ایده‌ها و نظریه‌ها تا قهرمانان ورزشی و سیاست‌مداران.

اشپیگل — اخیراً بار دیگر همراه با بچه‌هایم در محله‌مان قدم می‌زدیم. از در جلو خارج شدیم، از چهار پلۀ ایوان پایین رفتیم و از راه خیابان هایلند به پارک لین‌بروک رسیدیم، پارکی زیبا با تعداد زیادی درخت بلند، یک میدان بسکتبال، یک زمین بازی و یک فضای سبز بزرگ. دورتادور این پارک را خانه‌هایی احاطه کرده‌اند که ظاهراً همه‌شان را مثل هم ساخته‌اند: یک مسیر ماشین، یک گاراژ، ایوان و حیاط جلویی. بعضی از آن‌ها هم در بالای ورودی‌شان پرچم آمریکا را نصب کرده‌اند.

واقعاً فضای باصفایی است، حداقل در ظاهر

بچه‌ها می‌خواستند کمی تاب‌بازی کنند. خورشید می‌تابید و هوا گرم بود، اما به‌ندرت کسی را آن اطراف می‌دیدیم. نه آدمی، نه ماشینی در خیابان، و نه بچه‌ای که توپ‌بازی کند و با سگ‌ها راه برود. میدان خالی بود، زمین بازی هم همین‌طور. این محله، مثل خیلی وقت‌های دیگر، حسی شبیه طبیعت بی‌جان داشت.

دو سال در بتزدا زندگی کردیم، شهرکی مرفه و عمدتاً سفیدپوست که در چند کیلومتری شمال واشنگتن دی.‌سی قرار داشت. از خیلی جهات، دوران فوق‌العاده و پرهیجانی بود. در آنجا شکل‌گیری تاریخ را تجربه کردیم. باید راه خود را در محیط‌های خارجی پیدا می‌کردیم و فهمیدیم که مهارت انجام این کار را داریم.

به مرور زمان، دخترانم به دخترک‌های آمریکایی تبدیل شدند. آن‌ها حالا آهنگ‌های کِیتی پری و …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شماره ۶ فصلنامه علوم انسانی ترجمان (زمستان ۱۳۹۶) منتشر شده است.