
سال ۲۰۱۲، وقتی برای اولین بار به دفتر مرکزی درندشتِ گوگل پا گذاشتم، حس بچهای را داشتم که وارد کارخانۀ شکلاتسازی ویلی وُنکا شده است. دفتر شرکت، که در مانتین ویوی کالیفرنیا واقع شده است، بهروزترین وسایل را با کمی چاشنی شوخطبعی به رخ بازدیدکنندگان میکشد. همانطور که خرامان خرامان بین ساختمانها حرکت میکردم، زمینهای والیبال ساحلی، مجسمههای پرزرقوبرق، کادوفروشیای با لوازم تزئینی مارکدار و رستورانهای مجلل و رایگان را در مقابلم دیدم. خیرهکننده بود.
کتاب چگونه تغییر کنیم؟، فصل اول ____ سال ۲۰۱۲، وقتی برای اولین بار به دفتر مرکزی درندشتِ گوگل پا گذاشتم، حس بچهای را داشتم که وارد کارخانۀ شکلاتسازی ویلی وُنکا شده است. دفتر شرکت، که در مانتین ویوی کالیفرنیا واقع شده است، بهروزترین وسایل را با کمی چاشنی شوخطبعی به رخ بازدیدکنندگان میکشد. همانطور که خرامان خرامان بین ساختمانها حرکت میکردم، زمینهای والیبال ساحلی، مجسمههای پرزرقوبرق، کادوفروشیای با لوازم تزئینی مارکدار و رستورانهای مجلل و رایگان را در مقابلم دیدم. خیرهکننده بود.
گوگل من و گروهی از دانشگاهیان را به دفتر مرکزیاش دعوت کرده بود تا با مدیران ارشد منابع انسانیاش دربارۀ سلامت جسمی و ذهنی کارکنان جلسهای داشته باشیم، ولی من در تعجب بودم که چنین شرکتی -یکی از نوآورترین و موفقترین شرکتهای جهان- چه چیزی از ما میخواهد. کارکنانی که سوار بر دوچرخههایی با رنگولعاب لوگوی گوگل بودند و در برابرم ویراژ میدادند اصلاً شبیه کسانی نبودند که مشکلی دارند. سال قبل از بازدید ما، گوگل ۳۸ میلیارد دلار درآمد به جیب زده بود.
ولی هرکس مشکلات خاص خودش را دارد -حتی گوگل.
گوگل این جلسه را ترتیب داده بود تا راهکارهایی پیدا کند …