
عاشقان کتاب و مطالعه، از گذشتههای دور، از چشم مردم معمولی آدمهای عجیب و غریبی جلوه میکردند. چطور ممکن بود کسی درخشش روز و لذت تعامل با آدمهای زنده را کنار بگذارد و عمر خود را صرفِ جستوجو در کاغذهایی کند که نویسندگانش قرنهاست مردهاند؟ از قضا جویندگان حکمت هم بر تفاوت خودشان با بقیه آگاه بودند و بر آن تأکید میکردند. کتابِ جدیدی به نام دستهای جوهرآلود به دنیای شگفتانگیز کتابدوستان در اوایل دوران مدرن پرداخته است.
لندن ریویو آو بوکس — جرمیاس دِرِکسل، که در سال ۱۶۴۱ راهنمایی برای یادداشت برداری نوشت، معتقد بود مطالعۀ درست، مثل استخراج طلا، کاری پرمشقت و بهطور بالقوه پربار است. کتاب معدن طلای [۱] او سرنگاره ای [۲] دارد که دو نوع کار را نشان میدهد. سمت چپ، معدن کاران تیشه هایشان را بالا برده اند و مشغول تراشیدن طلا از تخته سنگها هستند و سمت راست، حکیمی روی میز تحریر خم شده و به دقت فرازهایی را برای رونویسی برمیگزیند. معدنکار و حکیم در پایین زیر چراغدانی سرگرم کارند و بر فراز آنها الهگان دانش پابرهنه در روشنایی روز ایستاده اند.
عالمان، در طلیعۀ عصر جدید اروپا، حکم جویندگان گنج را داشتند. متون رومییونانی تنها بهصورت نُسخ دست نویس کاتبان و دیرنشینان قرون وسطا برجا مانده بود و ازاینرو اومانیستهای دورۀ رنسانس به جستوجوی کتب خطی در صومعه های اروپا برآمدند و آثار کهن کسانی چون سیسرون، ویتروویوس و لوکرتیوس را که گمان میکردند از میان رفته دوباره پیدا کردند. به لطایف الحیل کتب خطی را از کتابخانه های دوستانشان گرد آوردند و رونوشت برداشتند. نسخ اصلی یونانی را از علمای بیزانس که، پس از ورود ترکان عثمانی به قسطنطنیه، شهر را ترک میگفتند خریدند و اینگونه …