هندسه به ما نشان میدهد که چه اشکالی درخور خدایاناند [۲]
پروکلوس
از تگرنزی تا به پاریس
در اکتبر ۱۴۵۳، نیکلاس کوزایی آخرین مراحل نگارش اثر ذوابعاد جدیدی را تکمیل کرد؛ دوگانهای تصویری-متنی تحت عنوان در باب دیدن خداوند یا شمایل. [۳] او این قالب نامرسوم را که در جملۀ آثارش بیسابقه بود، بهعنوان ابزاری برای حل یک مناقشۀ کلامی طراحی کرد. یک دهه قبلتر، در اثر بحثبرانگیز خود، جهل آموخته، [۴] کوزانوس بهچالشکشیدن بنیادهای کلام مدرسی را آغاز کرده بود. او خوانندگانش را برمیانگیخت تا اجازه دهند قدرت نامتناهیت الهی، مغایرتهای عقل را حل کند تا [بدین طریق] ذهنشان را بهمنظور وصول به یک «نا-دانستۀ» [۵] متعالیتر در مورد خداوند، پالایش کند. اساتید آکادمیکی چون یوهانس ونک[۶]، حکمت چنین روشهای نوینی را مورد سؤال قرار دادند. اما کوزانوس دریافت خود را خارج از [محیط] دانشگاهها با علاقۀ بیشتری دنبال کرد؛ خصوصاً در میان راهبان فرزانۀ مناطق حاشیهای که ثابت شده بود دقیقترین خوانندگان آثارش هستند. در نهایت، بندیکتیها و کارتوزیانها [۷] در باب اهمیت امر نا-دانسته برای عبادت متأملانه، تردید کردند. با تغییر نقش عقل در عرفان مسیحی، کوزانوس آتش نزاع قدیمی رهبانی را بر سر اولویت تجربۀ خردورزانه و یا عاطفی-عرفانی [۸]، دوباره مشتعل کرد.[۹]
بهفاصلۀ کمی برنارد اهل واگینگ[۱۰]، وینسنت اهل آگزباش[۱۱] و دیگر خوانندگان جهل آموخته شروع به تبادل نامههایی طولانی در باب معنای عشق و دانش بدون توجه به ملاحظات مافوقهایشان [در کلیسا] کردند. همچنان که تیغها آختهتر میشد و کینههای حاصل از اصلاحات کلیسا بیشتر به جوش میآمد، راهب بزرگ بندیکتیهای تگرنزی -در نامهای نوشتهشده در اواخر ۱۹۴۵ از کوههای آلپ جنوب …