
خیلیها دلیل موفقیت مدیران برجسته را اصالتشان میدانند. آنها به این دلیل موفقاند که «خود»شان هستند. بااینحال این تأکید روی خود واقعی گاهی میتواند از یک مدیر موجودی متکبر و یکدنده بسازد که تصور میکند همه باید خودشان را شبیه او کنند. هرمینیا ایبارا، استاد رفتار سازمانی مدرسۀ کسبوکار لندن، از مرز باریک بین اصالت و انعطافپذیری سخن میگوید، از اینکه چطور یک رهبرِ اصیل هم میتواند خودش باشد و هم رفتارش را با کارکنانش هماهنگ سازد.
تد — داشتم کثرت استفاده از واژۀ «اصیل» را در مطبوعات حوزۀ کسبوکار، چه در عناوین و چه در بخش اصلی خبرها، حساب میکردم و متوجه شدم در طول دهۀ گذشته یا همین حدود استفاده از آن ناگهان چقدر افزایش یافته است.
اگر سری به آمازون بزنید، میتوانید بیش از ۴۰ هزار عنوان کتاب دربارۀ چگونه اصیلتر شدن پیدا کنید. مسلماً یک مشکل این است که برای آنکه خودمان باشیم باید پول زیادی خرج کنیم، اما هزینۀ اصیلبودن، آنطور که من میبینم، فقط از جیبمان نمیرود.
متوجه شدهام تلقی ما از اصالت ظرفیتمان برای رشدکردن و یادگیری را واقعاً به خطر میاندازد.
بگذارید منظورم را توضیح دهم. من در مدرسۀ کسبوکار لندن درس میدهم و دربارۀ افرادی تحقیق میکنم که به نقطهای رسیدهاند که من آن را «لحظۀ آنچه تو را به اینجا رسانده است تو را به همهجا نمیرساند» مینامم. این همان لحظهای است که میفهمید هرآنچه در گذشته موفقتان کرده یا شما را به نقطۀ فعلی رسانده است در ادامۀ کار موفقتان نخواهد کرد یا حتی ممکن است مانع راهتان شود.
برای مثال، بیایید فرض کنیم میتوانید با تلاشهای شخصی خودتان به بهترین نتایج دست یابید و در انجام این کار معرکهاید، اما این بار باید با تلاش جمعی به بهترین نتایج …