
وقتی دیگران حرفمان را نمیپذیرند یا اصلاً ما را قابل نمیدانند که به حرفمان توجه کنند، چطور میتوانیم آنها را متقاعد کنیم تا از مواضعشان کوتاه بیایند؟ آدام گرنت میگوید همیشه راهی هست: «حتی در مواجهه با آنهایی که بالاترین حد اعتمادبهنفس کاذب را دارند و همچنین کلّهشقترین، خودشیفتهترین و مخالفترین آدمها هم میتوان کاری کرد تا ذهنشان پذیرای ایدههای دیگران شود». او راهکارهایی را معرفی میکند که با کمک آنها میتوانید به یک خودعقلِکلپندار بفهمانید که هنوز چیزهایی برای یادگرفتن وجود دارد، همکار کلّهشقتان را مجبور کنید تا از خر شیطان پایین بیاید، یک خودشیفته را به تواضع وادارید و کاری کنید تا رئیس همیشهمخالفتان با شما راه بیاید.
هاروارد بیزنس ریویو — افسانۀ استیو جابز میگوید او زندگی ما را، با توانایی بالایش در مجابکردن دیگران، متحول کرد. بر اساس داستانهایی که شنیدهایم، راز بزرگیِ او این بود که میتوانست دنیا را با چشمانداز خودش همراه کند. اما واقعیت این است که اکثر موفقیتهای اپل برمیگردد به مواردی که تیم او توانستند مجابش کنند تا در مواضعش تجدیدنظر کند. اگر جابز دوروبَر خودش را با آدمهایی پُر نکرده بود که بلد باشند نظرش را تغییر دهند، احتمالاً هیچوقت نمیتوانست اینگونه دنیا را تغییر دهد.
استیو جابز سالها پایش را در یک کفش کرده بود که محال است روزی گوشی موبایل بسازد. اما بعد از اینکه بالاخره تیمش توانستند متقاعدش کنند تا در این تصمیم تجدیدنظر کند، او پذیرفت گوشی موبایل بسازند اما امکان نصب برنامههای سازندگان دیگر را روی گوشی اپل غدغن کرد؛ یک سال دیگر طول کشید تا او پذیرفت از این موضعش هم کوتاه بیاید. طی ۹ ماه بعد، آمار دانلود برنامهها در اپاستور به یک …