
کارکردن کلاً دوستداشتنی نیست؛ اینکه سر ساعت بیدار شوی و خودت را بیندازی در ترافیکی کشنده، تازه وقتی میرسی، یک رئیس بدعنق تمام روز بالای سرت غر میزند، رئیسی که چیزی از کار سر درنمیآورد و، از آن بدتر، خودش دست به سیاه و سفید نمیزند. از طرف دیگر، فرهنگ کسبوکار امروزه ما را تشویق میکند که شغل رؤیایی خود را داشته باشیم، یا به عبارت بهتر: «رئیس خودمان باشیم». گویا کار بیرئیس شبیه نوعی تفریح است. اما مری سولیس میگوید، در موقعیت فعلی، حذف رئیسها صرفاً شرایط کار را سختتر و وخیمتر خواهد کرد.
نیوریپابلیک — یکی از اولین رئیسهای من ناشر یک رسانۀ دیجیتال استارتاپ بود. میز آن خانم چند ردیف آنورتر از من بود و خودش هم فرق چندانی با سایر کارکنان نداشت. تنها تفاوت او با سایرین کتِ چرمیاش بود. بعضی از همکاران دیگرم نیز سرِ کار کت چرمی میپوشیدند ولی کُتِ او دستدوز بود و پشتش نوشته بود: «در عذاب از واقعیبودن».
کار درکل چیز مزخرفی است و معمولاً رئیسها آن را مزخرفتر هم میکنند. طبق نظرسنجی سال ۲۰۱۸ مانستر، ۷۶ درصد از آمریکاییها شغلشان را بهخاطر رؤسای «مشکلساز» ترک میکنند، رئیسهایی که به قول آنها نالایق و شیفتۀ قدرتاند، در کوچکترین امور دخالت میکنند یا اصلاً حضور ندارند. فقط ۱۹ درصد افراد رئیسهایشان را مربی و پشتیبانی یاریرسان میدانستند. بنا بر تحقیق یک شرکت مشاورۀ رهبری، بیش از نیمی از افراد شغلشان را بهخاطر مدیرشان ترک میکنند.
تجربۀ کاری چندسالۀ من در رسانه نیز چنین است و رئیسهای بد بسیاری داشتهام. ولی جالب اینجاست که گاهی هم درمانده میشوم از اینکه نمیدانم اصلاً رئیس من کیست. در محلِ کار پیشینم، مدیران اجرایی چنان پشتسرهم تغییر میکردند که رشتۀ کار از …