خاطراتی پرسروصدا که رازهای سیلیکون‌ولی را برملا می‌کند<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

خاطراتی پرسروصدا که رازهای سیلیکون‌ولی را برملا می‌کند

وینر می‌گوید «کافی است تصادفی یک تیر شلیک کنی تا بخورد به شرکتی که بد نام‌گذاری شده است»

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۱۰ دقیقه مطالعه

bookmark
خاطراتی پرسروصدا که رازهای سیلیکون‌ولی را برملا می‌کند

کارکردن در گوگل یا فیس‌بوک رؤیای دست‌نیافتنی خیلی از آدم‌هاست. به‌هرحال، سیلیکون‌ولی سرزمین فرصت‌هاست. کسی در شرکت‌های آنجا به بن‌بست و بحران فکر نمی‌کند. مدیرانش دائماً با ایده‌هایی ناب جهان را غافلگیر می‌کنند. اما داستان آنا وینر فرق دارد. او از بیست‌وچندسالگی در آنجا کار کرده و اکنون داستانی افشاگرانه از رازهای آنجا نوشته است. او می‌گوید آن شرکت‌ها بدون هیچ قاعده‌ای در اطلاعات کاربران سرکشی می‌کنند، رئیس‌های اتوکشیده‌اش گاه‌وبیگاه مرتکب تعرض جنسی می‌شوند، و قانون‌هایی نانوشته زن‌ستیزی را به سکۀ رایج سیلیکون‌ولی تبدیل کرده است.

گاردین — در حیاط پُر از شاخ و برگِ کافه‌ای در سان‌فرانسیسکو، آنا وینر یک فنجان چای در دستش نگه داشته و دزدکی به میز بغلی گوش می‌دهد. او می‌گوید «مردی با شلوار برّاق نشسته که دربارۀ هوش مصنوعی و هژمون چینی سخنرانی می‌کند». شیطنت در چشم‌هایش برق می‌زند.

خوانندگان اولین اثرش، درۀ موهوم [۱]، تعجب نمی‌کنند که او مثل نوشته‌هایش شوخ‌طبع است. او می‌گوید «هر نوشته‌ای یک‌جور اجرای نمایش است». در این کتاب، وینر عصارۀ پنج سال کار در شرکت‌های نوپای فناورانه در سیلیکون‌ولی را در قالب روایتی تروتمیز درآورده که از تکبّر شدید مردانه، نابرابری خارق‌العادۀ ثروت، و خسارت روانی واردآمده به کارکنان جوان مؤنث می‌گوید.

علی‌رغم محتوای نامطبوع و دلهره‌آور -فناوری‌های رصد بی‌قاعده، رؤسای بی‌مروّت، تعرض‌های جنسی تفنّنی-، کتاب لذت‌بخشی است. شخصیت‌پردازی‌های استادانه‌اش مستعارند و شرکت‌هایش بی‌نام؛ درعوض توصیف‌های تیز و دقیقی از آن‌ها ارائه کرده است. در این کتاب، فیس‌بوک می‌شود «شبکۀ اجتماعی‌ای که همه از آن متنفرند» و ادوارد اسنودن می‌شود «افشاگر آژانس امنیت ملی که در رسانه‌ها مطرح …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شماره ۱۶ فصلنامه ترجمان علوم انسانی (پاییز ۱۳۹۹) منتشر شده است.