
برای بعضیها، محیطهای کاری تنفربرانگیزند. بالاخره همکار ناسازگاری پیدا میشود که با حرفهایش عصبی و ناراحتتان کند، و همیشه چیزهایی هست که حواستان را پرت کند. شوخیهای بیمزه، بوی بدن آدمها، نور نامناسب، سرما و گرما و یک عالمه چیز دیگر. حالا یکی دو ماه است که بعضیها از دست این محیطهای آزاردهنده خلاص شدهاند و پشت میزهای آشپزخانه کار میکنند. با پیژامه، وسط شلوغکاریهای بچهها و صدای تلویزیون. اگر کارکردن در خانه هم آسان نیست، پس چطور باید این مشکل را حل کنیم؟
اکونومیست ۱۸۴۳ — در بهار ۱۸۲۲، کارمندِ یکی از نخستین دفاترِ کار در دنیا -یعنی دفتر کمپانی هند شرقی در لندن- قلم به دست گرفت تا نامهای به دوستش بنویسد. آن مرد شاید در اعماق وجودش ذوقزده بود که در ساختمانی انقلابی کار میکند یا عضو یک نهاد تازه است که در قرنهای آتی جهان را متحول خواهد کرد، اما بههرحال این احساسات را به روی خودش نمیآورد. چارلز لَم در این نامه مینویسد «نمیدانی چه خستهکننده است در هوای خفۀ میان چهار دیوار نفسکشیدن و، هر روز و هر روز، تمام ساعات طلایی روز را، از ۱۰ صبح تا ۴ عصر، بدون ذرهای آسایش خاطر کارکردن». از شور و حرارت نامهاش کمکم کاسته میشود، چون آرزو میکند «چند سالی در حد فاصلِ میز و گور» فرصت زندگی بیابد؛ و در پایان میگوید البته فرقی ندارد، چون «این دو یک چیزند».
دنیایی که لَم در آن مینوشت حالا مدتهاست که از بین رفته. کمپانی بدنام هند شرقی در رسوایی دهۀ ۱۸۵۰ از هم پاشید و مشهورترین میراث این شرکت، یعنی سلطۀ استعماری بریتانیا در هند، نیز یک قرن بعد به پایان رسید. اما نامۀ لَم امروزه پژواکی آشنا دارد چون، بهرغم سقوط امپراتوریهای دیگر، امپراتوریِ دفترِ کار بر زندگی شغلیِ مدرن هنوز …