
همۀ ما اسیر «سرعت» شدهایم: همهچیز باید بیشتر باشد و سریعتر انجام شود، چرخهای بیپایان از خودتخریبی دیوانهوار که با ارزشهایی مانند نوآوری و بهرهوری توجیه میشود. در مقابل، پیروان آیین «آهستگی» میخواهند فرهنگ سرعت را به چالش بکشند. آنها نمیخواهند بهکلی سرعت را با آهستگی جایگزین کنند. سرعت ممکن است جذاب و ثمربخش باشد. فراخواندن به آهستگی به معنای ترمززدن نیست، بلکه تأملی است دوباره دربارۀ درکمان از سبکهای آهستۀ زندگی و تفکر در دنیای اجتماعیای که در آن ظاهراً همه بیش از پیش پایشان روی پدال گاز است، گویی ترمزی وجود ندارد.
دیلی فیلاسفی— فیلسوفان از دیرباز از رتوریک سرعت و آهستگی برای توصیف و ارزیابی شیوههای مختلف زندگی استفاده میکردهاند. گفتمانهای بودایی، کنفوسیوسی و دائوئیستی از پیوندهای معنایی و نمادین استفاده میکردند؛ از یک سو، بین سبکهای آهستهتر زندگی و فضیلت و، از سوی دیگر، بین سبکهای شتابزدهتر زندگی و رذیلت. کنفوسیوس فضیلتِ «وقتشناسی» را ستایش میکند؛ وقتشناسی یعنی «پیشرفتنْ زمانی که موقعیت ایجاب میکند و ساکنماندنْ زمانی که موقعیت ایجاب میکند». فردِ وقتشناس به شیوهای اندیشمندانه، ملاحظهگرایانه و سنجیده حرف میزند و عمل میکند و از «آیینهایی» که در زندگی کنفوسیوسی نقشی اساسی دارند پیروی میکند.
متون اولیۀ دائوئیستی نیز از سرعت و آهستگی بهمثابۀ استعارههای اخلاقی استفاده میکردند. ژوانگزی [از فیلسوفان دائوئیست و پرنفوذ چینی که در حدود سدۀ چهارم پیش از میلاد میزیست و کتابش نیز به همین نام نامگذاری شده است] تأسف میخورد بابت «بدبختی» افراد پرمشغله و بیشازحد متعهد که زندگیشان مانند «اسبی است که چهارنعل میتازد و نمیشود جلویش را گرفت»؛ …