
گسترش هوش مصنوعی و فناوریهای نوین تهدیدی برای آیندۀ بسیاری از مشاغل به شمار میرود. فیل کریسمن که در دانشگاه میشیگان ادبیات تدریس میکند میگوید: هر لحظه ممکن است یک معلم «هوش مصنوعی» جایگزین من شود که یکسوم من دستمزد میگیرد و سه برابر من دانشجو دارد. بنابراین، قبل از اینکه چنین اتفاقی بیفتد میخواهم دریابم آن کار دوستداشتنیای که من انجام میدهم واقعاً چیست. ارزشش چقدر است؟ برای چه کسی است؟ و چرا برای من مهم است که مطالعۀ آکادمیک ادبیات و نوشتن باقی بماند؟
پلاو — بگذارید از اینجا شروع کنم: این روزها خیلیها ممکن است با چنین تجربهای مواجه شوند که یک روز صبح از خواب بیدار شوند و بفهمند شغلشان ممکن است بهزودی، به دلیل ظهور یک فناوری جدید که بیشازحد دربارهاش بزرگنمایی شده و ثروتمندان را شگفتزده کرده، «مختل» یا حتی بهطور کامل حذف شود؛ این خیلیها شامل اپراتورهای دستگاههای لاینوتایپ، رانندگان تاکسی، کارگران مشغول در زمینۀ کشاورزی و لادایتهای[۱] اصیل است، اما بهطرز عجیبی هرگز شامل مالکان سرمایه یا فرزندان وقیحشان نمیشود. رویهمرفته، عضوی از این خیلیها بودن چندان هم بد نیست و اگر شرایط مناسب باشد هر آدمی آرزویش را دارد. اما اگر پیشبینی زائدبودن این مشاغل درست از آب دربیاید، این حس مشترک بداقبالی احتمالاً چندان تسکینبخش نخواهد بود.
مثلاً فرض کنید استاد زبان انگلیسی در دانشگاه هستید و بخش قابلتوجهی از سرمایهگذاران ریسکپذیر کشور متقاعد شدهاند که حالا یک ماشین میتواند چیزی را که شما قرار است به دانشجویانتان آموزش دهید آموزش دهد -اگر هم همین حالا نتواند انجام دهد، به زودی زود انجام خواهد داد. حال فرض کنید چیزی نمانده که این ماشینها بتوانند تکالیف و امتحانات …