
زندگی همۀ ما پر است از تصمیمهای خوبی که گرفتهایم، اما ارادۀ کافی برای انجام آنها نداشتهایم. خواستهایم درسخوان و منظم و ورزشکار باشیم، یا سیگار و شکلات و رفتارهای بد را کنار بگذاریم، اما نتوانستهایم. و حالا، با این کارنامۀ پر از شکست، میدانیم که هر تصمیم دیگری هم بگیریم با سرنوشت مشابهی روبهرو خواهد شد. آیا راهی هست که از این دور باطل فرار کنیم؟ تحقیقات جدیدی که متخصصان روانشناسی اعتیاد انجام دادهاند نور تازهای به این مسئله انداخته است.
کات — انسانبودن دشوار است. خوب میدانیم چه تصمیماتی باید گرفت و مشتاقانه بر آنیم که همین تصمیمات را بگیریم، اما وقتی زمانش میرسد، چنین نمیکنیم. میخواهیم وزن کم کنیم، اما دسر بستنی میخوریم. میخواهیم بدنمان ورزیده باشد، اما از روی کاناپه تکان نمیخوریم. میخواهیم پول پسانداز کنیم، اما بلیت هواپیما به مقصد ایتالیا میخریم.
شاید خندهدار باشد، اما دانشمندان دربارۀ علت این کار همنظر نیستند.
انگارۀ غالب هم در روانشناسی و هم در فرهنگ عامه این است که مغز ما دو بخش دارد: بخشی عقلانی که میداند چه چیز برایمان خوب است، و بخشی که تابع امیال است و چیزهای بد را میخواهد. کشمکش این دو تا جایی ادامه مییابد که سرانجام بخش عقلانی خسته میشود و کم میآورد. این پایان کار است. چه تصویر دلسردکنندهای.
اما آنچه شاید نشنیده باشید این است که، در سالهای اخیر، از حوزۀ مطالعات اعتیاد، مدل رقیبی پدیدار شده است. در این مدل، مغز انسان به دو بخش درحالستیز تقسیم نمیشود، بلکه یک سیستم واحد دارد که گزینههای زودبازده را بر گزینههای دیربازده ترجیح میدهد.
پس این کشمکش دراصل میان خوب و بد نیست، بلکه میان آینده و حال است. نکتۀ جالب این دیدگاه این است که، …