
باید دروغهایی که دربارهٔ خودت باور کردهای را دور بریزی. این اصلیترین چیزی است که خودت باش دختر، کتاب محبوب این روزها، از خوانندگانش میخواهد. برای اینکه بتوانی در این کار موفق شوی ، باید خودت را باور کنی، باید هر طوری هست به چیزهایی که میخواهی برسی و اگر چنین نکنی، بیاراده و ترسو و قابل ترحم هستی. این توصیهها قرار است ما را از شر «دروغ» آزاد کنند، اما با نگاهی دقیقتر، شاید خودشان هم چیزی بیش از دروغی فریبکارانه نباشند.
بازفید — ممکن است این حرف به گوشتان خورده باشد که ۱۰ درصد زندگی اتفاقاتی است که برایتان میافتد و ۹۰ درصد آن واکنش شما به آن اتفاقات. اگر قرار بود این حرف را فقط یک نفر بزند، آن شخص کسی نبود جز ریچل هالیس. اجازه بدهید او را به شما معرفی کنم. هالیس، که اکنون وبلاگنویس، سخنران و نویسندهٔ موفق کتاب خودت باش دختر [۱] با فروشی میلیونی است، برای رسیدن به جایگاه فعلی راه درازی را طی کرده است: او از شهر کوچک ویدپَچ در ایالت کالیفرنیا آمده، اجتماع جداافتادهای در جنوب شرقی بیکرزفیلد که یکی از فقیرترین مناطق کِرن کانتی با ۲ هزار و ۳۹۴ نفر جمعیت و میانگین درآمد خانوار ۲۸ هزار و ۴۵۱ دلار است.
شاید نام این شهر را از یکی از صحنههای رمان خوشههای خشم [۲] به یاد بیاورید که در آن یکی از نگهبانهای اردوگاه کار مهاجران در ویدپَچ ماجرای «مذهبیان پرسروصدا» [۳] -کشیشهای پنطیکاستی- را که به شهر میآمدند برای خانوادهٔ جود تعریف میکند. آنها مرتباً تقاضای پول میکردند، بنابراین کمیتهٔ مرکزی تصمیم گرفت که «‘همهٔ کشیشها میتوانند در این اردوگاه موعظه کنند، اما هیچکس نمیتواند در این اردوگاه پولی جمع کند’. و این تصمیم برای مردم بهنوعی غمانگیز بود، ‘چون ازآنبهبعد دیگر هیچ …