
اگر از دستورالعملهای بیسروته کتابهای خودیاری خسته شدید یا دیگر حوصلهٔ توصیههای طاقتفرسای آنها را ندارید، حالا زمانش رسیده که نفس راحتی بکشید. بهتازگی سروکلهٔ ژانر جدید «ضدخودیاری» پیدا شده است که، بهجای کوبیدن بر طبل توخالی شادی و موفقیت، دشواری زندگی را یادآوری میکند و از ما دعوت میکند محدودیتهای خود را بپذیریم و با بدبیاریها و سختیها کنار بیاییم. اما آیا در این توصیههای جدید چیزی شبیه دستورالعملهای رایج خودیاری نیست؟
نیویورک تایمز — بیشتر کتابهای خودیاری خواستههای طاقتفرسایی از خوانندگان خود دارند، مثنوی هفتادمنی از دستورالعملهای بیسروته، با مشتی جملات خودستایانه و انگیزاننده که قند توی دل خوانندگانشان آب میکنند، کتابهایی که سربسته به شما میگویند که پیشرَوی در مسیرهای ناپیموده و بکر نتیجۀ ایمان سفتوسخت به متوقفنشدن است. ناگفته پیداست که چرا کسی دست به قلم نمیبرد تا یک کتاب خودیاری درستودرمان با نام «بیخیالِ ناهار» بنویسد و قال قضیه را بکند؟
اکنون اما، آدمهای خردهگیر و بدبینها میتوانند نفس راحتی بکشند. چراکه حالا سروکلۀ یک ژانر ادبی تازه پیدا شده است که میتوان آن را ضد-خودیاری و ضد-بهسازی نامید.
ماجرا از این قرار است که خواندن کتابهایی که شما را از خودیاری بازمیدارند شبیه سرکشیدنِ لیوان زهرماری است آن هم به امید آنکه دل و دماغِ دستکشیدن از عادت نوشیدن را پیدا کنید. اما انگار که چنین روشی جواب میدهد. هر دو کتابِ راهنمایی غیرعادی برای خوب زندگیکردن [۱] به قلم مارک منسن و چگونه وقتِ نداشتهتان را با آدمهایی که دوست …