کتاب‌خواندن در چهل‌سالگی چه فرقی با بیست‌سالگی دارد؟<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

کتاب‌خواندن در چهل‌سالگی چه فرقی با بیست‌سالگی دارد؟

وقتی پیر می‌شویم معنا و مفهوم کتاب‌خوانی برایمان عوض می‌شود

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۹ دقیقه مطالعه

bookmark
کتاب‌خواندن در چهل‌سالگی چه فرقی با بیست‌سالگی دارد؟

در بیست‌سالگی همه‌چیز پیش چشممان ممکن به نظر می‌رسد. زندگی جلوی رویمان است و قرار است نویسنده‌ای معروف، تاجری ثروتمند یا دانشمندی دوران‌ساز شویم. سیری‌ناپذیریم و وقتی سراغ کتاب‌ها می‌رویم با فراغ بال هرچه پیش آید می‌خوانیم. اما وقتی پا به سن می‌گذاریم، وقتی به قفسۀ کتاب‌فروشی‌ها نگاه می‌کنیم، حسرتی شیرین و غمی سنگین بر دلمان می‌نشیند. کتاب‌هایی را می‌بینیم که قبلاً خوانده‌ایم، کتاب‌هایی که می‌دانیم دیگر هرگز نخواهیم خواند و آینده‌ای که دیگر در آن اتفاق عجیبی نخواهد افتاد.

لیترری‌هاب — وقتی بیست‌ساله بودم، هیچ‌وقت از خودم نمی‌پرسیدم که «چه می‌خواهم بخوانم؟»، بلکه بیشتر سؤالم این بود که «چه چیزی می‌خواهم بشوم؟» و کتاب‌فروشی‌ها برایم حکم معابدی را داشتند که به زیارتشان می‌شتافتم تا به پاسخ برسم. پول چندانی نداشتم و باید در انتخاب‌هایم هوشیار می‌بودم. کتابی را از قفسه بر‌می‌داشتم. پشت جلدش را می‌خواندم. کاغذش را می‌بوییدم، و در فضای میان خطوط ابتدایی‌‌اش پرسه می‌زدم. توفان‌‌هایی که در راه بودند را تصور می‌کردم و خودم را می‌دیدم که، در اثر این سیلاب، هوشیارتر و وحشی‌تر شده‌ام. این چیزی‌ است که همچنان در چهل‌سالگی هم احساسش می‌کنم. هنوز هم وقتی در یک کتاب‌فروشی راه می‌روم مبهوت امکان‌های پیش رویم می‌شوم.

اما دیگر مثل قبل نیست.

حالا وقتی در میان قفسه‌های کتاب پرسه می‌زنم، آنچه تصور می‌کنم دیگر این نیست که در آینده چه می‌توانم بشوم. بلکه تصوری ا‌ست از آنچه می‌توانستم بشوم. دیگر فقط با کتاب‌هایی که می‌خواهم بخوانم روبه‌رو نیستم، بلکه در برابرم کتاب‌هایی را می‌بینم که تاکنون خوانده‌ام و زندگی‌هایی که زیسته‌ام، امیدهایی که رهایشان کرده‌ام، و رؤیاهایی که به تعلیق درآمده‌اند. کتاب‌فروشی‌ها …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شماره ۱۲ فصلنامه ترجمان علوم انسانی (پاییز ۱۳۹۸) منتشر شده است.