
ایان — جالبترین نکته دربارۀ تصمیمها[۱] این نیست که آنها را میگیریم بلکه روشهایی است که برای زیر پا گذاشتنشان پیدا میکنیم. اگر شما هم مثل من باشید، تا الان عهدهای دلگرمکنندهای را که سال با آنها آغاز شده بود شکسته و بعد هم سعی کردهاید فراموششان کنید. من بهمرور متوجه تناقض عجیبی شدهام که در عهدبستن با خودم وجود دارد. من همان آدمِ شبِ سالِ نو نیستم که عهد کرده بود تا بیاعتنا به کولاک بدود؟ فلاسفه برای چنین وضعیتی اسمی انتخاب کردهاند: آکراسیا[۲]، برگرفته از واژهای یونانی که به فقدان تسلط یا ضعف اراده اشاره دارد.
آکراسیا معمولاً برای وصف نوعی «اختیار ازکفدادن» به کار میرود و در برخی موارد درست است. شکستن عهد ممکن است چنان ناگهانی باشد که انگار آدم واقعاً عقلش را از دست داده است. اما اختیار ازکفدادن اغلب سنجیدهتر و آگاهانهتر است. من میتوانم قانونشکنیِ ارادهام را خیلی زودتر پیشبینی کنم: میتوانم سررسیدن آکراسیا را ببینم و اینکه چطور در آستانۀ انتخابی که میدانم باید انجام بدهم به آن خوشامد میگویم. در این مورد، نمیتوان گفت عقلم را از دست میدهم. دقیقاً میدانم که چهکار دارم میکنم، یا بلکه میتوانم با درصد احتمال بالا پیشبینی کنم که در برهۀ خاص و سرنوشتسازی در آینده چه خواهم کرد. جی. اِل. آستین، فیلسوف …