«خود» فقط وقتی وجود دارد که به آن فکر می‌کنیم<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

«خود» فقط وقتی وجود دارد که به آن فکر می‌کنیم

اغلب فکر می‌کنیم آدم‌ها دارای «خود» ثابتی هستند که در طول زمان با آن‌هاست. اگر چنین نباشد چه؟

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۲۶ دقیقه مطالعه

bookmark
«خود» فقط وقتی وجود دارد که به آن فکر می‌کنیم

لندن ریویو آو بوکس — انسان‌ها هر چند به بسترهای فرهنگی مختلفی تعلق دارند، از نظر روان‌شناختی، بسیار بیشتر از آنچه اکثر انسان‌شناسان و جامعه‌شناسان تصور می‌کنند شبیه به هم هستند. مفهوم انسانیت مشترک مفهومی پرمغز است که می‌گوید شباهت‌ انسان‌ها به هم، از لحاظ هیجانی و شناختی، بسیار فراتر از تفاوت‌هایی است که ناشی از‌ تجربۀ زیستۀ فرهنگی‌شان است. بااین‌حال، بدون تردید انسان‌ها از نظر روان‌شناختی نیز بسیار متنوع‌اند، اما فاحش‌ترین تفاوت‌های روان‌شناختیِ میان آن‌ها درون یک بستر فرهنگی خاص یافت می‌شود. نظریۀ نسبی‌گرایی فرهنگی امیل دورکیم و دیگران، که کلیفورد گیرتز به‌خوبی آن را احیا کرد و در بخش‌های عمده‌ای از جامعۀ علمی و دانشگاهی مرسوم و پذیرفته است، بر پایۀ ناچیزانگاریِ فاحشِ نقش تعیین‌کنندۀ عوامل ژنتیکی در طبیعت انسان و همچنین دیدگاهی نادرست دربارۀ رشد و تحول ذهنی او است.

بنابراین، هم به این دلیل که نظریۀ دورکیم را نادرست می‌دانم و هم به این دلیل که تحت‌تأثیر کانت فکر می‌کنم که فلسفه می‌تواند در این دست از پرسش‌ها به نتایج بسیار تعمیم‌پذیری برسد، امیدوارم اظهاراتم دربارۀ «خود»[۱] -چنانچه درست از آب دربیاید- را بتوان به همۀ انسان‌ها تعمیم داد. وقتی پای صحبت از «خود» به میان بیاید، تفاوت کسی که شب‌ها راحت می‌خوابد و کسی که به‌سختی خوابش می‌برد مهم‌تر از تفاوت‌های فرهنگی انسان‌هاست.

مرادم از «ادراک خود» درکی است که فرد از خودش دارد -به‌ویژه به‌عنوان حضوری ذهنی یا فردی ذهنی یا سوژه‌ای آگاه که خصیصه یا شخصیتی معین دارد. این درک او متمایز است از یک‌یک تجربیاتش، افکارش، امیدهایش، آرزوهایش و احساساتش. بی‌شک هر انسان عادی‌ای حتی در دوران کودکی‌اش چنین درکی را تجربه می‌کند. هنگامی که تنها …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شماره ۳۰ مجله فصلنامه ترجمان علوم انسانی (بهار ۱۴۰۳) منتشر شده است.