
لیسا، بعد از مرگ استیو جابز، بارها با جوانانی روبهرو میشد که پدرش را مثل یک ابرانسان میپرستیدند و او را «پدر» خودشان میدانستند. برای او، این حرفها تناقضی غمانگیز با تجربۀ خودش داشت. استیو جابز، مادر او را رها کرده بود و تا سه سالگی انکار میکرد که پدر اوست. بعدها، در همان شهری که استیو با ثروت بیکران خود میزیست، او و مادرش با فقر و افسردگی دستوپنجه نرم میکردند. کتاب خاطرات لیسا چهرۀ دیگری از استیو جابز را برملا کرده است.
نیویورکتایمز — اسطورۀ استیو جابز: نابغۀ هنرمند سنتشکن، ابرمرد نیچهای، پیشگام انقلاب دیجیتال که زندگی خانگی ما را بهنحوی متحول کرد که خداوندگارانِ انقلاب صنعتیْ شهرها و کارخانهها را متحول ساختند. داستانهایی مبهم دربارۀ جابز در بیوگرافیها و فیلمها منتشر شده که صرفاً این افسانه را جلا داده است. درهرحال، این ابرمردْ انسانی عادی نیست. اما بچهماهی کوچک، شرححال جذابی که نخستین فرزندِ او لیسا برنان-جابز نوشته، خواننده را وامیدارد تا با این مسئله کلنجار برود که جابز نه صرفاً یک سنگدل [۱] ، بلکه یکجور هیولا بوده است. گزاف نیست که بگوییم با خواندن این کتاب دیگر هرگز چنین فکری دربارۀ او نمیکنید.
خود برنان-جابز هرگز به مسئلۀ میراث او نمیپردازد؛ کتاب او از منظر کودکی نوشته شده که عاشق پدرش است. لیسا در پالو آلتو با مادر مجرد فقیری، کریسان برنان، دوست دبیرستانی جابز، بزرگ شد و تا هفت سالگی، ۱۳ بار نقلمکان کردند، زندگی کولیوار آنها چنان بینظم بود که «انجمن دوستداران حیوانات» درخواستشان برای نگهداری یک بچهگربه را نپذیرفت (لیسا مجبور بود به موشها اکتفا کند). اما در همین حین، در همان حوالی، پدرش، با شهرت و ثروتی روزافزون، نمیخواست سرپرستی او را …