
نهضت هندیها علیه استعمار انگلستان به پیروزی انجامید، اما ستم، نابرابری و فقر به پایان نرسید. نظام کاستی در قانون برچیده شد، ولی فرهنگ مردم آن را کنار نمیگذاشت، درواقع، هنوز هم کنار نگذاشته است. اینها را سوجاتا گیدلا، زنی هندی که در خانوادهای نجس به دنیا آمده، بهتر از هر کسی میداند. او در کتاب خیرهکنندهاش داستان مردمی را روایت میکند که عمرشان را به پای برابری گذاشتند، اما فهمیدند مورچههایی هستند در میان فیلها.
بوستونریویو — داستانهای من و خانوادهام، داستانهایی از هندوستان نبودند. خودِ زندگی بودند.
چیزهایی که بر خانوادهام گذشت و کارهایی که انجام دادیم، بعد از اینکه هند را ترک کردم و در کشور جدید دوستان تازهای یافتم، به داستانهایی تبدیل شدند که ارزش بهزبانآوردن و نوشتن پیدا کردند.
من در جنوب هند در شهری به نام کازیپِت، در ایالت آندرا پرادِش و در خانوادهای از طبقۀ متوسطِ رو به پایین، زاده شدم. پدر و مادرم استاد کالج بودند.
من یک نجس به دنیا آمدم.
وقتی در ایالاتمتحده از من میپرسند نجسبودن یعنی چه، توضیح میدهم که کاست [۱] مثل نژادپرستی علیه سیاهپوستان در آمریکاست. اما بعد میپرسند «چگونه کسی کاست شما را تشخیص میدهد؟» چون کاست مثل رنگ پوست نیست که به چشم بیاید.
آنوقت اینطور توضیح میدهم که در روستاها و شهرهای هند، همه یکدیگر را میشناسند. هر کاست قوانین ویژهای دارد و در منطقۀ مخصوص به خود زندگی میکند. برَهمنان (که وظایف روحانیون را اجرا میکنند)، سفالگرها، آهنگرها، نجارها، رختشورها، و الی آخر، هر گروه در منطقۀ جداگانهای از روستا ساکناند. نجسها، نقش اصلیشان -وظیفۀ موروثیشان- کارگری روی زمینِ دیگران یا سایر کارهایی است که از نظر هندوها پست و دونِ شأن …