گفت‌وگو با آقای تبریزی<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

گفت‌وگو با آقای تبریزی

مجله مدام

۲۳ دقیقه مطالعه

bookmark

آقای تبریزی چطور شد که به کتاب علاقه‌مند شدید؟

والا من تک‌فرزند بودم و از همان زمانی که مدرسه می‌رفتم به داستان و کتاب و این‌ها علاقه‌مند شدم. اولین بار با مجله «خواندنی‌ها» با مطبوعات آشنا شدم، در خانه دایی‌ام. دایی‌ام می‌خرید و من در خانه آن‌ها بودم. یادم است برای ناپلئون نابکار که در پاورقی نوشته می‌شد خیلی گریه کردم. بعدها فهمیدم که چه جانوری بوده است. بعد از آن مرتب شروع کردم به مطالعه. اولین مجله‌ای که خودم خریدم شماره چهارم «کیهان بچه‌ها» بود. بعد دیگر به داستان و فلان و اینها علاقه‌مند شدم.

این را اضافه کنم که پیرزنی بود که مادرم بهشان می‌گفت لیلان‌ننه. بعدها فهمیدم لیلا بوده. اهل دهات‌های اطراف تبریز بود. خانه ما می‌آمد برای کمک به مادرم. گاهی که مادرم بیرون کار داشت او برایم داستان می‌گفت. داستان گاو زرد. چیزی از داستان یادم نیست اما خیلی علاقه‌مند بودم. هر بار هم می‌گفتم ننه دوباره تعریف کن. مذهبی بود و داستان امامان را برایم تعریف می‌کرد. دوره نوجوانی ما شاید یادتان بیاید بعضی کتاب‌فروشی‌ها عکس‌های ائمه اطهار و امامان را چاپ می‌کردند و می‌فروختند. الان دیگر همچین چیزی دیده نمی‌شود.

عکس حضرت علی (علیه السلام) و حضرت امام حسین (علیه السلام) چاپ می‌شد.

عکس‌های دیگر هم بود. من کل یک دیوار خانه را با اینها پر کرده بودم. خیلی علاقه‌مند بودم و لیلان‌ننه هم می‌گفت این امام حسین (علیه السلام) است، این حضرت علی (علیه السلام) است، این حضرت محمد (صلوات الله علیه) است. روی‌شان را معمولاً بسته بودند. بعد دوره دبیرستان هم از کتابخانه دبیرستان استفاده می‌کردم. توی هجده‌سالگی اکثر آثار صادق هدایت، صادق چوبک، جلال آل احمد، علی دشتی و محمد حجازی را خوانده بودم.

از کی؟ اولین باری که …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شماره اول، زیرمجموعه روبرو، مجله مدام منتشر شده است.