
لیترری هاب — تکهسنگِ بازالت سیاه و یکدستی به ارتفاع یک متر که سنگنبشتۀ میشع نام گرفته، و حجاری آن بازمیگردد به حدود ۲۶ قرن پیش از آنکه در ۱۸۶۸ از زیر شنهای فشرده و سرخ ذیبان در اردن بیرون کشیده شود، احتمالاً بیش از هر چیز بهخاطر آنچه در انتهای جملاتش آمده اهمیت دارد، و آن چیز «نقطه» است: «من. میشع. پسرِ کموشیات. پادشاه موآب هستم».
اعراب بادیهنشین این کتیبه را در اعتراض به اشغال عثمانی در هم شکستند، اما قطعاتش دوباره گردآوری شده و اکنون در لوور به نمایش گذاشته شده است. حالا هر بازدیدکنندهای میتواند نقطهای خاص به معنای مکث را بعد از هر واژۀ آن ببیند. اگرچه کاتب ناشناسی که این پیام را ۹ قرن پیش از میلاد مسیح حک کرده نقطه را طوری به کار برده که برای ما نامتعارف است -علامتی برای جداکردن کلمات از یکدیگر بهجای آنکه در انتهای هر واحد نحوی بیاید- بااینحال، مشخصاً این همان علامتی است که بهوسیلۀ آن درمییابید این جمله کجا تمام میشود. سنگنبشتۀ میشع کهنترین نمونه از نوشتههایی است که علائم نگارشی دارند. بدون شک، نقطههای موآبی برای تقطیعِ بهاصطلاح «نگارش بههمپیوستۀ»[۱] متون باستانی گذاشته شدهاند، که باعث میشد کلمات طوری در هم تنیده شوند که خواندن دشوار شود.
ژرفاندیشی معمولاً محصول فراغت است، هرچند این علامت سادۀ نگارشی و تمام اعقابی که بعد از آن پدید آمدند -ویرگول، نقطهویرگول، و خط تیرۀ عزیزتر از جانم- تقریباً کارکردی مشابه دارند، یعنی برای راحتترشدن امر خواندن اختراع شدهاند، اما کلی اثر جانبی هم داشتهاند. با علائم نگارشی میتوان به جمله ریتم، زیرکی، ظرافت و شور بخشید. راستش را بخواهید، همانگونه که فرقگذاشتن بین شب و روز این دو مفهوم را ساخته است، نخستین نقطه …