
بسیاری از ما همیشه در خلوت حسرت میخوریم که ایکاش در کودکی لااقل یک زبان دیگر یاد گرفته بودیم. در این صورت، نه اینهمه هزینۀ کلاس زبان روی دستمان میماند و نه لازم بود عذاب حفظ لغت و دستورزبانهای پیچیده را به جان بخریم. اما تحقیق جدیدی در دانشگاه ادینبورو نشان میدهد ما در بزرگسالی تواناییهای بیشتری برای آموختن یک زبان تازه داریم و از آن هم بیشتر: اساساً زبان مادری خودمان را هم قبل از بزرگسالی بهخوبی یاد نمیگیریم.
بی.بی.سی — صبح یک روز پاییزی شلوغ در «مهدکودک اسپنیش» است، مهدکودکی دوزبانه در شمال لندن. والدین کمک میکنند نوزادانشان کلاه و ژاکت دوچرخهسواری را دربیاورند. معلمها با آغوش باز و یک «بوئنوس دیاسِ!» [۱] شوخوشنگ به استقبالشان میروند. در زمین بازی، دخترکی میخواهد مویش را بهشکل «کولتا» (اسپانیاییِ دماسبی) دربیاورد؛ بعد توپ را میغلتاند و بهانگلیسی داد میزند: «بگیر!».
کارمن رامپرساد، مدیر مدرسه، میگوید «کودکان در این سن یک زبان را یاد نمیگیرند، بلکه آن را از آنِ خودشان میکنند». این حرف گویا سهولت حسادتبرانگیز کار این چندزبانههای خردسال دوروبَر او را خلاصه میکند. برای بسیاری از این بچهها، اسپانیایی زبان سوم یا چهارم است. زبان مادریشان شاید کرواتی باشد، یا عبری، یا کرهای، یا هلندی.
اگر این را با دردسر عموم بزرگسالان در کلاس زبان مقایسه کنید، لابد نتیجه میگیرید که بهتر است زبانآموزی در کودکی آغاز شود. ولی علمْ تصویری بسیار پیچیدهتر از تکامل رابطۀ ما با زبان در طول عمرمان ارائه میدهد، و برخی نکاتش مشوق آنهایی است که دیرهنگام دستبهکار میشوند.
بهطور کلی، هر یک از مراحل زندگی مزیت متفاوتی در زبانآموزی دارد. در بچگی، گوش شنواتری برای صداهای …