اندوه چیزی جز عشقِ پایدار نیست<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

اندوه چیزی جز عشقِ پایدار نیست

آیا فلسفه می‌تواند معنای تازه‌ای به رنج و اندوه زندگی بدهد؟

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۲۳ دقیقه مطالعه

bookmark
اندوه چیزی جز عشقِ پایدار نیست

نوتیلوس — واندا ماکسیموف، ابرقهرمانی که توانایی تله‌پاتی و دورجُنبی[۱] دارد، اخیراً برادرش را از دست داده است. تنها و غم‌زده روی لبۀ تختش نشسته و سریال کمدی خانوادگی «دنیای مالکوم» را تماشا می‌کند. در همین حین، هم‌خانه‌اش، ویژن، را صدا می‌زند. ویژن، هوش مصنوعی انسان‌نمای زیرکی که لهجۀ انگلیسی‌شیرینی هم دارد، در اتاق خواب ظاهر می‌شود و بعد از کمی صحبت‌ دربارۀ طنز گیج‌کنندۀ سریال (برای ویژن سؤال است که چرا فروریختن آلاچیق بر سر پدر مالکوم خنده‌دار است) با توجه به اینکه واندا رفتار سردی در پیش گرفته و سعی می‌کند احساساتش را بروز ندهد، ویژن فوراً می‌فهمد که حالش خوش نیست. آنچه در ادامۀ فیلم رخ می‌دهد یکی از مشهورترین و ناراحت‌کننده‌ترین لحظات در مینی‌سریال «وانداویژن»، محصول استودیوی ماروِل، است.

ویژن می‌گوید «واندا، نمی‌خوام فضولی کنم. اما دوست دارم بدونم چه احساسی داری، البته اگه مایل باشی به‌م بگی و حرف‌زدن درباره‌اش یه‌جورایی آرومت می‌کنه». واندا که هنوز درخودفرورفته و غمگین است می‌گوید «چرا فکر می‌کنی حرف‌زدن درموردش ممکنه آرومم کنه؟». ویژن که فکر می‌کند واندا واقعاً دارد سؤال می‌کند و نمی‌خواهد صرفاً او را از سر خودش باز کند، شروع به توضیح چیزهایی می‌کند که قبلاً خوانده است. واندا حرفش را قطع می‌کند و می‌گوید «تنها چیزی که آرومم می‌کنه اینه که دوباره ببینمش».

اخیراً داشتم کتاب جدید کیرن ستیا، با نام زندگی سخت است: فلسفه چگونه می‌تواند به ما کمک کند راهمان را پیدا کنیم؟، را می‌خواندم که یاد این صحنه افتادم. هر یک از فصل‌های این کتاب، به جز فصل آخر با عنوان «امید»، دربارۀ مشکلاتی است که همۀ ما بی‌شک با آن‌ها روبه‌رو می‌شویم، مشکلاتی مثل ناتوانی، شکست و اندوه. ستیا می‌نویسد …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در فصلنامه ترجمان علوم انسانی، شماره ۲۷ (تابستان ۱۴۰۲) منتشر شده است.