ما دیگر آدم‌های سابق نمی‌شویم<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

ما دیگر آدم‌های سابق نمی‌شویم

همۀ ما ماجراهایی را تجربه می‌کنیم که ممکن است هویتمان را تغییر بدهد

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۲۳ دقیقه مطالعه

bookmark
ما دیگر آدم‌های سابق نمی‌شویم

نیویورکر — از چهارسالگی‌ام خاطرات کمی به‌ یاد دارم و این موضوع حالا که پدرِ کودکی چهارساله‌ام مرا ناراحت می‌کند. من و پسرم با هم اوقات خوشی را سپری می‌کنیم؛ همین اواخر، با لِگو ساختمان جاهای معمول و آشنا را (کافه، دستشویی) ساختیم و حرکت «پشتک‌وارو» را کامل و بدون نقص انجام دادیم. در این حرکت من دست‌هایش را می‌گرفتم و او از روی دوشم به روی زمین می‌پرید. اما او چقدر از زندگیِ شادمانۀ ما را به ‌یاد خواهد سپرد؟ من از چهارسالگی‌ام این‌ها را به ‌یاد دارم: ناخن‌های قرمزرنگ پرستار بدجنسم، ضبط صوت نقره‌ای در آپارتمان پدر و مادرم، راهرویی با موکت نارنجی‌رنگ، گیاهانی آپارتمانی که رو به آفتاب بودند، و تصویری از صورت پدرم که احتمالاً از عکس‌ها به حافظه‌ام منتقل شده است. این تصاویر پراکنده به هم وصل نمی‌شوند تا تصویری از زندگی بسازند؛ هیچ‌گونه واقعیت درونی را هم توضیح نمی‌دهند. از احساساتم، افکارم، یا شخصیتم هیچ خاطره‌ای ندارم؛ به من گفته‌اند که کودکی شاد و پُرحرف بوده‌ام که سر میز شام خیلی حرف می‌زدم، اما خودم این‌ها را به‌ یاد نمی‌آورم. پسرم، که او هم شاد و پرحرف است، خیلی بامزه است و گاهی به‌جای او غصه می‌خورم که در آینده نمی‌تواند کودکی‌اش را به یاد بیاورد.

اگر می‌توانستیم کودکی‌مان را واضح‌تر ببینیم، درک بهتری از جریان و چگونگیِ زندگی‌مان به‌ دست می‌آوردیم. آیا ما در چهارسالگی همان کسی هستیم که در بیست‌وچهارسالگی، چهل‌وچهارسالگی، یا هفتادوچهارسالگی هستیم؟ یا با گذشت زمان از بن‌واساس تغییر می‌کنیم؟ آیا داستان زندگی ما از قبل ثابت است یا دگرگونی‌ها و تحولات حیرت‌انگیزی خواهد داشت؟ برخی افراد احساس می‌کنند با گذر سال‌ها عمیقاً تغییر کرده‌اند و گذشته در نظرشان مثل سرزمینی بیگانه با علایق، …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در فصلنامه ترجمان علوم انسانی، شماره ۲۷ (تابستان ۱۴۰۲) منتشر شده است.