حرمان<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

حرمان

مجله داستان

۱ دقیقه مطالعه

bookmark
حرمان

تن سنگینش را روی دو ساق پای ضعیفش سوار کرد و به راه افتاد. پا تند کرد. هرچه توان داشت در ساق پاهایش ریخت و سریع‌تر دوید. نفس‌هایش بی‌محابا، به بیرون می‌جهیدند و …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شمارهٔ ۱۴۳ مجلهٔ همشهری (دی۱۴۰۳) منتشر شده است.