اگر با کس دیگری بودم، چقدر خوشحال‌تر می‌شدم؟<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

اگر با کس دیگری بودم، چقدر خوشحال‌تر می‌شدم؟

آشوب بزرگ‌ترین ترس ماست، ولی شاید بزرگ‌ترین خواسته‌مان هم باشد

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۱۶ دقیقه مطالعه

bookmark
اگر با کس دیگری بودم، چقدر خوشحال‌تر می‌شدم؟

ایان — در حیطۀ کاری من عجیب نیست که بشنوید کسانی درمورد اینکه آیا با فرد مناسبی ازدواج کرده‌‌اند یا نه دچار تردید شوند. این واقعیت دردناکی است و خود من هم در اولین سال‌های پس از تولد پسران دوقلویم به آن فکر می‌کردم. در آن روزها، من و همسرم ساز ناسازگاری می‏زدیم و جروبحث می‌کردیم، کاری که حتی تا سر میز ناهارخوری دوستانمان هم کشیده می‌شد. آن‌هایی که نگران رابطۀ خودشان بودند، با دیدن ما سرِ راحت بر بالش می‌گذاشتند. ویژگی‌های شخصیتی و نقاط قوت همسرم که اکنون می‌ستایم، به آن‏ها نیاز دارم و ارزشمند می‏دانمشان در آن روزهای ۳۰ سال پیش به‌سختی قابل مشاهده بودند. نه اینکه این ویژگی‌ها در آن زمان نبوده باشد، بلکه میل من برای تبدیل شخصیت درون‌گرا و باثبات او به کسی که برون‌گراتر و بی‌ثبات‌تر باشد چشمم را روی این ویژگی‌ها بسته بود. من فکر می‌کردم برون‌گرایی و بی‌ثباتی ویژگی‌های خودم است (منهای تحریک‌پذیری و قضاوت‌گری‌ام).

این چیزی بود که دلم می‌خواست. ولی خواستۀ دل لزوماً درست نیست. بخشی از سردرگمی امروز به‌خاطر این باور است که خوشبختی و رشد شخصی باید مهم‌ترین عامل در همۀ تصمیماتمان درمورد روابط باشد، و این جهت‌گیری جدیدی در جوامع غربی است. جامعه‌شناسانی همچون آنتونی گیدنز مشاهده کرده‌اند که هرچه زندگی‌هایمان «متفاوت‌تر» از چارچوب‌های قدیمی‌ترِ دین، سنت، و ازدواج به معنای یک نظام اقتصادی باشد، روابط صمیمانه‌مان نقش کلیدی‌تری در شادکامی‌مان ایفا می‌کند. فرانچسکا کانسیان و استیون گوردون، با بررسی نشریه‌هایی که بین سال‌های ۱۹۰۰ تا ۱۹۷۹ توصیه‌هایی برای ازدواج منتشر می‌کردند، به روند مشابهی پی بردند: با گذر زمان، توصیه‌های ازدواج از تمرکز بر اینکه چطور نقش همسری را به بهترین شکل ایفا کنیم به …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در فصلنامه ترجمان علوم انسانی، شماره ۲۵ (زمستان ۱۴۰۱) منتشر شده است.