
روز ۱: شنبه ۷ اکتبر ۲۰۲۳
امروز با صدای حملاتی پیدرپی در آسمان غزه از خواب بیدار شدم. صداها وحشتناک بود، مخصوصاً برای ما که در منطقه شمالی نوار، خطرناکترین جا، زندگی میکنیم. پشت «بیت لاهیا»، «بیت حانون» و روستای بدویهای «امالناصر» زمین پهناوری است که نیروهای مقاومت معمولاً از آنجا اعزام میشوند و موقع برگشت هم مورد حمله قرار میگیرند.
امروز هفتمین روز از ماه صورتی است. دقیقاً دو روز قبل، در رویدادهایی شرکت کرده بودم که هدفشان آگاهیبخشی درباره سرطان سینه و تشخیص بهموقع آن بود. تصورش را هم نمیکردم که دو روز بعدش، اکتبر صورتی تبدیل شود به اکتبر خونین. هیچکدام از آن پزشکان و پویشگران هم نمیدانستند که اینجا قرار است نودونه موضوع مهمتر از تشخیص بهموقع سرطان سینه به وجود بیاید و اولین و مهمترینش هم امنیت کودکانمان باشد.
بیشتر صبحها فکر میکردیم این اتفاق، شدتیافته اتفاق سال ۲۰۱۴ است که به آن خو کرده بودیم و بیش از پنجاه روز به طول انجامید. تصورمان این بود که این درگیری هم مانند طوفانی عبور خواهد کرد و آرامش خیلی زود به آسمان غزه باز خواهد گشت؛ اما بعداً دریافتیم که اشتباه میکردیم.
روز ۲: یکشنبه ۸ اکتبر ۲۰۲۳
امروز مثل یکروز معمولی شروع شد، اگرچه وزارت آموزش و پرورش، مدرسه را تا اطلاع ثانوی به حالت تعلیق درآورد. دیروز وقتی دیدیم سربازان مقاومت به خاک اسرائیل پا گذاشتند و عدهای را ربودند و در بینشان مقامات رسمی و بلندپایه فدراسیون بینالمللی دیابت هم هستند، همگی شوکه شدیم. حس تعجب و انتقامجویی اولیه که حاصل دههها کشتار و واردآوردن تلفات به ما بود، بهسرعت از بین رفت. زیرا به ذهنمان رسید که این گروگانگیری …