دستکش<!-- --> | طاقچه

دستکش

مجله داستان سار

۵ دقیقه مطالعه

bookmark
دستکش

زن کنار پنجره اتاق نشسته بود، دو میل بافتنی در دست‌هایش با هم کلنجار می‌رفتند. نخ قهوه‌ای کاموا تند و تند کشیده می‌شد و گلوله کوچکی روی دامن گلدار زن مدام تکان می‌خورد. روی شیشه‌های پنجره نوار چسب‌های زرد همدیگر را قطع کرده بودند. حیاط پیدا بود. دو قمری روی برگ‌های زرد پایین درخت، راه می‌رفتند و به شکاف بین موزاییک‌ها نوک می‌زنند.

داخل خانه دختر بچه‌ای به زن تکیه داده بود و دو دست عروسکش را شبیه او حرکت می‌داد، نخ قرمزی روی دست‌های عروسک در هم پیچیده شده بود. جلوی دختر گلوله‌های ریز و رنگی کاموا پخش زمین بودند. زن گردنش را عقب برد و با دست فشار داد. دختربچه نگاهش کرد و گردن خودش را گرفت. زن گونه گندمی دختر را چند بار محکم بوسید. روی گونه دختر جای لب‌های زن سرخ شد، زن آهسته سرخی ماتیک را از گونه دختر پاک کرد و بعد کلاف قرمزی که دور دست عروسک بود را گرفت.

-تو برای بابا چه می‌بافی؟

-دستکش قرمز

دختر…

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شماره چهارم، ویژه‌نامه‌ی داستان جنگ، مجله داستان سار (اردیبهشت ۱۴۰۴) منتشر شده است.