هنوز عاشق کیرکگور هستم<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

هنوز عاشق کیرکگور هستم

کیرکگور عشق، خدا و فلسفه را آن‌قدر جدی می‌گرفت که سخت می‌توانست آن‌ها را با هم داشته باشد

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۱۵ دقیقه مطالعه

bookmark
هنوز عاشق کیرکگور هستم

حقیقت برای کیرکگور مثل معشوقش، رگینه اولسن، بود. همان‌طور که معتقد بود نباید سراغِ حقیقت را در بگومگوی فیلسوفان بگیریم، نمی‌خواست رگینه را در قیل‌وقالِ عوام‌الناس پیدا کند. چنان‌که انسان‌ها حقیقت را به‌شکلی واحد نمی‌بینند، رگینه نیز در چشم دیگران همان کسی نبود که از سورن دل می‌بُرد. و درنهایت، همان‌طور که او به رگینه نرسید، باور داشت هیچ فردی نمی‌تواند به حقیقتِ مطلق دست پیدا کند: باید تا ابد در پیِ حقیقت دوید، چنان‌که او تا پایان عمرش در عشق رگینه سوخت.

ایان — نوجوان بودم که مجذوب کیرکگور شدم و از آن به بعد او در سفرهای فکری‌ام با من همراه بوده، البته در این سفرها چندان شانه‌به‌شانه نبوده‌ایم بلکه وی همیشه یا چند گامی پیش بوده یا درست پشت سرم در کمین بوده است. شاید به این خاطر که چندان با دیگر همراهانم درنمی‌آمیخته است. من در سنت فلسفۀ تحلیلیِ انگلیسی-آمریکایی تحصیل کردم، سنتی که در آن زرق‌وبرق‌های ادبی و پارادکس‌های خودسرانۀ اگزیستانسیالیست‌های قاره‌ای را به دیدۀ شک و تردید، و حتی تحقیر تام، می‌نگرند. رولان بارت در پاریس مرگ مؤلف را اعلام کرده بود، اما در لندن، جایی که من زندگی می‌کردم، سال‌ها بود که این فیلسوفْ بی‌جان، و تا حد ممکن بی‌نام‌ونشان، شده بود. و این فرصتی بود تا استدلال‌ها خودشان به سخن درآیند.

کشفِ اینکه بت‌های دوران کودکی‌ات حالا واقعاً عتیقه‌اند اغلب نوعی یادآوریِ اضطراب‌آور از میرندگیِ خودت است. اما وقتی فهمیدم ۵ مۀ ۲۰۱۳ دویستمین سالگرد تولد سورن کیرکگور است، برایم بیشتر نوعی یادآوریِ جاودانگیِ وی بود. وی متفکری بود که در هنگام زندگی‌اش مرگ خود را از پیش می‌دانست و عمرش به چهل‌وسومین سالگرد تولدش نرسید. ازاین‌رو کاربرد تعبیر جاودانگی برای وی عجیب است. کیرکگور …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شماره ۸ فصلنامه علوم انسانی ترجمان (پاییز ۱۳۹۷) منتشر شده است.