کتاب سردار سربدارها
معرفی کتاب سردار سربدارها
کتاب سردار سر بدارها، اثری از سید سعید آریانژاد، محمدرضا جعفری نسب و محمد حکمآبادی است. این کتاب خاطرات مردم سبزوار از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی و مراسم تشییع پیکر او است.
درباره کتاب سردار سر بدارها
پس از اینکه سردار حاج قاسم سلیمانی، در عراق به شهادت رسیدند، پیکر ایشان به ایران منتقل شد و در شهرهای اهواز، مشهد، قم، تهران و کرمان تشییع شد. مردم بسیاری نیز در این مراسم خداحافظی با سردار و تشییع پیکر او حضور پیدا کردند. اما نباید نادیده گرفت که جمعآوری و انتشار خاطرهها و لحظههای خبر شهادت، عزاداری، راهپیمایی، تشییع و... از کارهای رسانهای است. این کار هم به آثار هنری و اندیشهای مدد میرساند و هم به عنوان سندی برای آینده و نسلهای بعد به حساب میآید.
این نوع خاطرهنگاری غالباً در میان مجموعههای تاریخنگاری مهجور مانده است و به همین دلیل، اهمیت جمعآوری روایتهای مردمی دوچندان میشود. در کتاب سردار سر بدارها از خاطرات مردم سبزوار میخوانیم. زمانی که پیکر حاج قاسم برای تشییع به آنجا رفت.
بخشی از کتاب سردار سر بدارها
علاقهمندان به زندگی این شخصیت و همچنین دوستداران کتابهای زندگینامه را به خواندن کتاب سردار سر بدارها دعوت میکنیم.
درباره حاج قاسم سلیمانی
سردار قاسم سلیمانی در سال ۱۳۳۶ در کرمان به دنیا آمد. در سن ۱۲ سالگی روستای زادگاهش، روستای رابر را، برای کار در شهر کرمان ترک کرد. در دوران نوجوانی به کار بنایی مشغول بود و جوانی پیمانکار شرکت آب بود. اما پس از انقلاب و شروع جنگ به سپاه پاسداران پیوست و تا پایان جنگ در جبههها ماند. حاج قاسم سلیمانی در جوانی ازدواج کرد و دو فرزند پسر و دو فرزند دختر دارد.
حاج قاسم در زمان جنگ تحمیلی ایران و عراق از فرماندهان عملیاتهای والفجر هشت، کربلای چهار و کربلای پنج بود. بعد از پایان جنگ، در مقام فرمانده نیروی قدس سپاه ظاهر شد و نقش مهمی را در تقویت قدرت نظامی حزبالله لبنان، خروج اسرائیل از جنوب لبنان، جنگ افغانستان، شکلدهی به فضای سیاسی عراق پس از سرنگونی صدام حسین، تغییر روند جنگ داخلی سوریه و مقابله با داعش در عراق و سوریه بر عهده گرفت.
۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ در پی حمله موشکی آمریکایی به دو خودرو در اطراف فرودگاه بغداد، سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس و ابومهدی المهندس معاون حشدالشعبی و چند نفر دیگر از اعضای حشدالشعبی در این حمله به شهادت رسیدند. پس از شهادت، پیکر حاج قاسم به ترتیب در شهرهای اهواز، مشهد، تهران، قم و کرمان با حضور میلیونی مردم تشییع شد.
بخشی از کتاب سردار سر به دارها
فامیلمان بود و عجیب منتقد نظام. کنار هم نشســـته بودیم و داشـــتیم تلویزیـــون میدیدیـــم؛ برنامـــهای تمـــام شـــد و بعـــدش کلیپـــی بـــود از حاج قاســـم. هنـــوز تمام نشـــده بـــود که شـــروع کرد بـــه گریـــه. دهانم باز مانـــده بود. ســـرش را برگرداند ســـمتم و گفت: «حســـین، من قبولشـــان نداشـــتم؛ هیچ کدامشـــان را. آقـــای خامنـــهای را هم قبول نداشـــتم؛ ولی ســـردار را چرا! وقتی بعد شـــهادتش، چند مستند و ســـخنرانی از او دیدم کـــه میگفـــت ’والله، والله، والله، از مهم تریـــن شـــئون عاقبت به خیـــری، رابطـــە دلـــی و حقیقـــی ما با این حکیمی اســـت کـــه امروز ســـکان انقلاب را بـــه دســـت دارد...‘ نظـــرم عوض شـــد. گفتـــم حتما من در اشـــتباهم و حتمـــا رهبر دارد حق میرود که حاج قاســـم قبولش دارد. اشـــک هایش را پـــا ک کـــرد و گفت: «حاج قاســـم حـــق بود و حـــق میگفت.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه