کتاب فصلنامه حوالی ـ شماره ۷ ـ پاییز و زمستان ۹۹
معرفی فصلنامه حوالی ـ شماره ۷ ـ پاییز و زمستان ۹۹
فرقی ندارد پیش از این چه بودهاند. مهم این است که ترک شدهاند. صفت متروکه بودن بر هر چیستیِ دیگری مقدم است. آنقدر مهم میشود که روی اسم فضاها هم سایه میاندازد. دیگر فرقی نمیکند قبل از این خانه بودهاند یا کارخانه، بیمارستان یا قبرستان، خوابگاه یا ورزشگاه؛ مهم این «وضعیت» جدیدی است که دچارش شدهاند. هیچ چیز به اندازۀ رها شدنشان مهم نیست. فضاها با آدمهاست که معنا پیدا میکنند و به محض خالی شدنشان از حضور، تبدیل به کلیتی میشوند به نام متروکه. واژهای عام سرنوشت مشترک همۀ کالبدهای ازتکاپوافتاده را نمایندگی میکند: ترک شده، رها شده، واگذاشته شده.
در حوالی از فضای زندگی آدمها میگوییم. اما در مواجهه با فضاهایی که اساساً هویتشان را از غیاب آدمها و از فقدانِ زندگی میگیرند چه باید کرد؟ وقتی آدمهای این فضاها گذاشتهاند و رفتهاند، وقتی ناچار شدهاند داروندارشان را رها کنند و بگریزند، وقتی خمپارههای جنگ بیخبر فرود آمده وسط خانههایشان، وقتی زلزلهای مهیب همۀ دیوارها را لرزانده و زمینِ زیر پای ساکنانش را نامطمئن کرده، حالا دست به دامن چه میشویم؟ این کالبدها را چهطور میفهمیم و روایت میکنیم؟ انگار باز هم دنبال ردی از آدمها میگردیم، گذشتههایی را جستجو میکنیم و نشانههایی از «حضور» پیدا میکنیم تا این کالبدهای ازتکاپوافتاده را برای خودمان معنا کنیم.
متروکهها آخرین شاهدهای زندگیاند. سرپا ایستادهاند تا زیست پیشینی صاحبانشان را یادآور شوند و بر حیاتی شهادت دهند که تاب نیاورده. ما هم در این کالبدهای واگذاشتهشده به دنبال شبحی از زندگی میگردیم. چون از مرگ میترسیم، از عدم، از نیستی، از زوال. برای همین هم در مواجهه با متروکهها دست به دامن گذشته میشویم. رد قابهای روی دیوارها چشممان را میگیرد، کاغذپارههای جامانده را پیدا میکنیم، در گوشهوکنار کمدها اشیاء فراموششده را جستجو میکنیم تا ویرانی را انکار کنیم. «ما در زندگیمان از این هراس داریم که چیزهای مهمی ویران یا از ما ستانده شوند» و این هراس آنقدر سهمگین است که سعی میکنیم هر طور شده فاصلهمان را از آن حفظ کنیم.
متروکهها یادآور این ترس ازلیمان میشوند: ترس از رها شدن، از دست دادن و مهیبتر از آن فراموش شدن، نیست شدن و بدل شدن به «هیچ». متروکهها اما با مرزی باریک هنوز از چنین سرانجامی فاصله دارند. واژهها هم این مرز باریک را به رسمیت شناختهاند. فاصلۀ میان متروکه و ویرانه/خرابه همان فاصلۀ ترک شدن تا ویران شدن است، حد فاصل رها شدن تا بدل شدن به «هیچ». ما با جستجو کردن ردهای زندگی در متروکهها انگار با این ترس ازلی و ابدیمان گلاویز میشویم: «نکند هیچ ردی از بودنمان باقی نماند» و بار دیگر به میلِ زیادهخواهانهمان برای جاودانگی فرصت یکهتازی میدهیم. ما با آویختن به گذشته -به آنچه بوده و حالا نیست- میخواهیم در برابر این واقعیت مقاومت کنیم که «زوال ادامۀ زندگی است.»
حجم
۱۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
حجم
۱۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
نظرات کاربران
حوالی، نشریه ای جذاب مستقل باجوان های خوش ذوق و ایده های دوست داشتنیه که به روش کراودفاندینگ منتشر میشه. اگر درپیش فروش های نشریه مشارکت کنید به گفته ی خودشون برای ادامه ی راهشون قوت قلبه. درهرحال چه الکترونیک
از لحاظ سبک مجله بسیار متفاوتیه و به موضوعات جالبی پرداخته. این اولین شماره ای بود که خوندم و خوشم اومد و تصمیم گرفتم دنبالش کنم.
حوالی از فضای اطراف آدم ها می گوید... مجله دوست داشتنی بود 👌🏻
موضوع جالب و متفاوتی داشت . بسیار خواندنی ست🌱