کتاب عبور

«عبور» مجموعه اشعار و چند داستان کوتاه از محمد قاسمی‌پور است. در مجموعه داستان این کتاب، سه داستان کوتاه از این نویسنده می‌خوانید. «آرزوی کوچک، دردسر بزرگ...»: «مش حسن از ساعت سه صبح یه دیگ بزرگ عدسی بار می‌ذاشت و شلنگ آب و می‌گرفت توش و شعله رو زیرش روشن می‌کرد ‌، مرد مهربونی بود ولی تو کارش با کسی شوخی نداشت،‌ عدسِ داغ باید سر وقت می‌رسید دست مشتری،‌ حالا توی این مشتری‌ها بعضی کارمند بودن که ساعت ۷ صبح می‌زدن بیرون و بعضی سرباز یا نظامی که ساعت ۶ صبح می‌رفتن بیرون،‌ اینا هم از اون دست مشتری‌هایی بودن که اگه عدس مش حسن رو نمی‌خوردن انگار بدنشون یه چیزی کم داشت!‌ خلاصه رسوندن عدس مش حسن به این مشتریهای علاقه مند! حکم رسوندن سوخت به هواپیمای آماده پرواز رو داشت... »