کتاب خاطره‌ی طلوع خرداد

«خاطره طلوع خرداد» مجموعه داستان‌ها و خاطرات برگزیده جشنواره طلوع خرداد است که از سال ۱۳۹۰ به مناسبت سالگرد قیام خونین ۱۵ خرداد برگزار می‌شود. بهاره ارشد ریاحی (استان تهران- تهران) «سبز تیرۀ عجیب با رگه‌های فیروزه‌ای» نمی‌دونم واسه شما پیش اومده یا نه. من که تا حالا ندیده بودم کسی خوابِ سه رنگ ببینه؛ مشکی، فیروزه‌ای و سبز تیره.. من دیدم. یه بار؛ همون شبی که از تب می‌سوختم و سوپ و شلغم و لیموشیرین و بخور اکالیپتوس و دم کردۀ آویشن و هزار کوفت و زهرمار دیگه رو امتحان کرده بودم و باز انگار روحم داشت از تنم جدا می‌شد. آنفولانزا بود انگار. دوتا دکتر رفتم. افاغه نکرد. هیچی حالیشون نیست. دکترا رو می‌گم. هرچی گفتم آقای دکتر، خانم دکتر، آمپول بنویس. من خودم حال خودمو می‌فهمم. به خرجشون نرفت که نرفت. یک هفتۀ تمام نرفتم سرکار. کم مونده بود اخراجم کنن. حق داشتن خب. قسمت حسابداری بدون من تعطیله. کارمه. ۲۰ ساله حساب و کتاب و عدد و رقم تو خونَمه. خیلی شبا، خواب یه ماشین حساب بزرگ می‌دیدم که سر یه برجک سیمانی سبز شده بود. منم می‌شمردم. تا صبح. اشتباه که می‌کردم، از اول... حوصل‌هام زیاد بود... فقط حوصلۀ نق نق زنا و زر زر بچه‌ها رو ندارم. گوشت با منه؟ انگار تو مغزم مته کار می‌ذارن. از موسیقی، از سر و صداهای مسخرۀ سنتی و مدرن و پاپ و راک و بقیه سبکای بی‌خودم هیچی حالیم نمی‌شه. حالا می‌خوای بگی امل‌ام یا هر چی... خود دانی!