کتاب حمث و ساماه (جلد اول)

کتاب حمث و ساماه (جلد اول) نوشته‌ی حامی (ج م ر) اثری در ژانر درام، معمایی و فانتزی است که نشر سنجاق آن را به‌صورت الکترونیکی منتشر کرده است. این کتاب با روایتی متفاوت، داستانی را در بستری از واقعیت، خیال و فلسفه‌ی عشق روایت می‌کند و شخصیت‌های اصلی آن، حمث و ساماه، در جهانی پر از تضاد میان جنگ و صلح، حقیقت و رویا، به دنبال معنای زندگی و عشق می‌گردند. نویسنده با نگاهی عمیق به مفاهیم انسانی، تلاش کرده است مرزهای میان دنیای حقیقی و دنیای خیالی را به چالش بکشد و مخاطب را به بازنگری در باورها و احساسات خود دعوت کند. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب حمث و ساماه (جلد اول)

حمث و ساماه (جلد اول) اثری از حامی است که در فضایی فانتزی و معمایی، داستانی چندلایه را روایت می‌کند. کتاب با مقدمه‌ای فلسفی آغاز می‌شود و به بررسی مرزهای باریک میان واقعیت، حقیقت و خیال می‌پردازد. نویسنده با خلق جهانی که در آن جنگ و صلح، عشق و نفرت، و باور و تردید در هم تنیده‌اند، داستان دو شخصیت اصلی را پیش می‌برد: حمث، جوانی درونگرا و خیال‌پرداز، و ساماه، دختری از اجتماع سفیدها که درگیر تضادهای درونی و اجتماعی است. ساختار کتاب ترکیبی از روایت داستانی، شعر و گفت‌وگوهای فلسفی است که فضای اثر را از یک رمان صرفاً ماجرایی فراتر می‌برد. روایت با جابه‌جایی میان خاطرات، رویاها و واقعیت، تصویری از جهانی بحران‌زده و در عین حال سرشار از امید به تغییر و عشق ارائه می‌دهد. حامی در این کتاب، دغدغه‌هایی چون معنای زندگی، ماهیت عشق، و نقش باورها در شکل‌گیری سرنوشت انسان‌ها را مطرح کرده است.

خلاصه داستان حمث و ساماه (جلد اول)

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان حمث و ساماه با صحنه‌ای آغاز می‌شود که حمث و ساماه در دستگاهی شبیه سفر در زمان قرار دارند؛ در جهانی که جنگ و نابودی همه‌گیر شده و امیدی جز ارسال پیامی به گذشته باقی نمانده است. روایت به گذشته حمث بازمی‌گردد؛ جوانی که از دنیای واقعی دل‌زده است و با مدیتیشن و خیال‌پردازی، به دنبال معنای زندگی و عشق می‌گردد. او در جریان اتفاقاتی عجیب، وارد جامعه‌ای می‌شود که در آن دو گروه سفیدها و سیاهی‌ها درگیر نبردی دیرینه‌اند. حمث به‌عنوان آخرین بازمانده سیاهی‌ها، با ساماه، دختر رئیس اجتماع سفیدها، پیوندی عمیق پیدا می‌کند. ساماه که ابتدا مأمور دستگیری حمث است، به تدریج تحت تأثیر نگاه و اندیشه‌های او قرار می‌گیرد و به همراهش از اجتماع خود فاصله می‌گیرد. در این میان، باورهای کهن و پیشگویی‌های نیاکان، سرنوشت این دو را به نبردی با اهریمن دارکیت و عبور از دروازه‌ای مقدس گره می‌زند؛ جایی که قربانی‌کردن دو قلب یکی‌شده، کلید پایان جنگ و آغاز صلح است. روایت با جابه‌جایی میان خاطرات، سفرها و گفت‌وگوهای فلسفی حمث و ساماه، تصویری از تلاش برای یافتن معنای عشق و رهایی از چرخه‌ی بی‌پایان جنگ و نفرت ارائه می‌دهد، بی‌آنکه پایان داستان را به‌روشنی آشکار کند.

چرا باید کتاب حمث و ساماه (جلد اول) را بخوانیم؟

حمث و ساماه (جلد اول) اثری است که با ترکیب عناصر فانتزی، معما و درام، تجربه‌ای متفاوت از داستان‌گویی را رقم زده است. این کتاب نه‌تنها به روایت یک ماجرای عاشقانه و پرکشش می‌پردازد، بلکه با لایه‌های فلسفی و تأمل‌برانگیز، خواننده را به اندیشیدن درباره مفاهیمی چون حقیقت، باور، عشق و سرنوشت دعوت می‌کند. روایت چندلایه و جابه‌جایی میان واقعیت و خیال، فضای اثر را از کلیشه‌های رایج دور کرده و آن را به اثری مناسب برای کسانی بدل ساخته است که به دنبال داستان‌هایی با عمق معنایی و شخصیت‌پردازی متفاوت هستند. همچنین، حضور شعر و گفت‌وگوهای فلسفی در متن، به غنای ادبی کتاب افزوده و آن را از یک رمان صرفاً ماجرایی متمایز کرده است.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن این کتاب به علاقه‌مندان داستان‌های فانتزی و معمایی، کسانی که دغدغه معنای زندگی، عشق و فلسفه دارند، و افرادی که به روایت‌های چندلایه و شخصیت‌پردازی‌های متفاوت علاقه‌مندند، پیشنهاد می‌شود. همچنین برای نوجوانان و جوانانی که به دنبال داستان‌هایی با فضای متفاوت و تأمل‌برانگیز هستند، مناسب است.

بخشی از کتاب حمث و ساماه (جلد اول)

«قصه از کجا شروع شد؟ صدایی مانند زوزهٔ باد که انگار از هر طرف شنیده می‌شد در فضای دستگاهی سفید رنگ چرخید، درون دستگاهی که مثل دستگاه اِم آر آِی بود نوری سفید و نقره‌ای چنان همه جا را پر کرده بود که حمث فقط می‌توانست بفهمد کسی کنارش، کمی آنطرف‌تر دراز کشیده و دست او را نیز حس می‌کرد که به انگشتانش برخورد می‌کردند، ساماه بود که همراه حمث درون دستگاه سفر در زمان دراز کشیده بود و در نور بسیار زیاد غرق و غیر قابل دیدن شده بود در آن بحبوحهٔ آخر الزمانی، در روزهایی که جنگ دنیا را به پایان می‌رساند و امیدی نبود به جز فرستادن مسافرانی با پیامی از اینده به گذشتگان برای رساندن خبر سرگذشت دنیا و جنگ و جهان در انتظار پایان. ساماه شروع به حرف زدن کرد؛ حمث الان که می‌خوایم گذشته و خاطراتمون رو بسازیمش ... باید بهترین تصور رو داشته باشیم که بعد از این سفر خیلی راحت از خودمون آگاه بشیم و خب این خوبه که یه داستان داریم و اونو به عنوان سرنوشتمون تصورش می‌کنیم و این رویایی و رمانتیک هم هست ها، مگه نه؟ و باید بتونیم موقع رسیدن به مقصدمون کاری کنیم، دنیا به سمت جنگ و نابودی نره حمث، ولی تا همین چند روز پیش که مشغول نوشتن داستانمون بودیم و خیال می‌کردیم که خب دنیا خودش یجوری نجات پیدا می‌کنه حتی یه لحظه هم از فکرم نگذشته بود که من و تو چنین ماموریتی بهمون محول بشه و ما هم قبولش کنیم، چه دنیای عجیبی... اما هرطور که باشه منو تو با همیم اینو همیشه یادت بمونه سرنوشت، با تو حمث، هرطور که باشه، می‌خوام باتو بمونم، که قل...ِب مَ...ن تو...یی ...ح...م.... ث...