کتاب لی لا

کتاب الکترونیکی «لی‌لا» نوشتهٔ کالین هوور و با ترجمهٔ مهتاب صادقی، توسط نشر لی‌لا منتشر شده است. این اثر در دستهٔ رمان‌های عاشقانه و معاصر قرار می‌گیرد و داستانی پرکشش را روایت می‌کند که حول محور روابط انسانی، هویت، و انتخاب‌های سرنوشت‌ساز می‌چرخد. کالین هوور با سبک خاص خود، شخصیت‌هایی ملموس و موقعیت‌هایی پیچیده را خلق کرده است که خواننده را به دل ماجرا می‌برد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب لی لا

«لی‌لا» اثری داستانی و رمان معاصر است که توسط کالین هوور نوشته شده و مهتاب صادقی آن را به فارسی برگردانده است. این کتاب با روایتی اول‌شخص و زاویه‌دیدی نزدیک به ذهن شخصیت اصلی، داستان رابطهٔ لیدز و لی‌لا را در بستری از عشق، تردید، و رازهای پنهان روایت می‌کند. ساختار کتاب به‌گونه‌ای است که با فلش‌بک‌ها و گفت‌وگوهای درونی، لایه‌های مختلف شخصیت‌ها و گذشتهٔ آن‌ها را به‌تدریج آشکار می‌کند. فضای داستان در یک مهمان‌خانهٔ قدیمی و شهری کوچک شکل می‌گیرد و با ورود شخصیت‌های فرعی و اتفاقات غیرمنتظره، تعلیق و کشش داستان حفظ می‌شود. «لی‌لا» با تمرکز بر روابط انسانی، انتخاب‌های فردی و پیامدهای آن‌ها، به دغدغه‌هایی چون هویت، اعتماد، و معنای عشق می‌پردازد و در عین حال، فضایی رازآلود و گاه دلهره‌آور را نیز به تصویر می‌کشد.

خلاصه داستان لی لا

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان «لی‌لا» با صحنه‌ای پرتنش آغاز می‌شود؛ لیدز، شخصیت اصلی، در حال بازجویی توسط کارآگاهی است که ضبط صوتی قدیمی را روی میز گذاشته و از او می‌خواهد روایتش را از ابتدا بازگو کند. در همین حال، لی‌لا، دختری که محور اصلی زندگی لیدز شده، در طبقهٔ بالا اسیر است و صدای جیغ‌های خفه‌اش فضای سنگینی ایجاد می‌کند. روایت لیدز به گذشته بازمی‌گردد؛ جایی که او به‌عنوان نوازندهٔ بیس در یک گروه موسیقی، در مراسم عروسی خواهر لی‌لا با او آشنا می‌شود. لی‌لا با رفتارهای غیرمنتظره و شخصیت بی‌پروایش، توجه لیدز را جلب می‌کند و رابطه‌ای میان آن‌ها شکل می‌گیرد که به‌سرعت از یک آشنایی ساده به عشقی عمیق و پیچیده تبدیل می‌شود. در طول داستان، رابطهٔ لیدز و لی‌لا با چالش‌هایی جدی روبه‌رو می‌شود؛ از گذشتهٔ مبهم لی‌لا و تصمیمات عجیبش تا حضور سایه‌وار دوست سابق لیدز و فشارهای اجتماعی. روایت با رفت‌وبرگشت‌های زمانی، لایه‌های پنهان شخصیت‌ها را آشکار می‌کند و نشان می‌دهد که هر دو شخصیت با زخم‌هایی از گذشته و ترس‌هایی از آینده دست‌وپنجه نرم می‌کنند. در این میان، لیدز برای حفظ لی‌لا و یافتن حقیقت، دست به انتخاب‌هایی می‌زند که او را در موقعیت‌های دشوار و گاه خطرناک قرار می‌دهد. داستان با تعلیق و ابهام پیش می‌رود و تا انتها، رازهای بسیاری را در دل خود نگه می‌دارد.

چرا باید کتاب لی لا را بخوانیم؟

«لی‌لا» با روایتی پرکشش و شخصیت‌پردازی عمیق، تجربه‌ای متفاوت از یک رمان عاشقانه را ارائه می‌دهد. این کتاب نه‌تنها به روابط عاشقانه و پیچیدگی‌های آن می‌پردازد، بلکه با پرداختن به موضوعاتی چون هویت، اعتماد، و انتخاب‌های فردی، خواننده را به تأمل دربارهٔ معنای عشق و مسئولیت‌های آن وا‌می‌دارد. فضای رازآلود و تعلیق داستان، همراه با دیالوگ‌های صریح و گاه شوخ‌طبعانه، اثری خلق کرده است که می‌تواند برای علاقه‌مندان به داستان‌های معاصر و عاشقانه، تجربه‌ای تازه و متفاوت باشد. همچنین، روایت اول‌شخص و نگاه نزدیک به ذهن شخصیت‌ها، امکان هم‌ذات‌پنداری و درک عمیق‌تری از احساسات و انگیزه‌های آن‌ها را فراهم می‌کند.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به رمان‌های عاشقانه معاصر، داستان‌های روان‌شناختی و آثاری با فضای رازآلود و شخصیت‌پردازی قوی مناسب است. همچنین، کسانی که به دنبال داستان‌هایی دربارهٔ روابط انسانی، هویت و انتخاب‌های سرنوشت‌ساز هستند، می‌توانند از خواندن «لی‌لا» لذت ببرند.

بخشی از کتاب لی لا

«قبل از اينکه به طبقه‌ی پایین بيایم» دولایه نوارچسب روی دهان لیلا گذاشتم؛ درحال ی که کارآگاه روی صندلی مقابل من می‌نشیند» هنوز صدای جیغ‌های خفه‌اش را می‌شنوم. آو ضبط صونتی قدیمی دارد که شبیه آن‌هابی است که در فیلم‌های دهه‌ی هشتاد می‌بینید. حدود ده اينچ طول و شش اینچ عرض دارد و دایره‌ی قرمزبزرگی روی دکمه‌ی چپش است. دکمه را همراه دکمه‌ی پخش فشار می‌دهد و ضبط صوت را وسط میز می‌گذارد. چرخ‌های نوار کاست شروع به چرخیدن می‌کنند. او می‌گوید: «لطفاً اسمتو بگو!» گلویم را صاف می‌کنم: «لیدز گابریل.» قسمت باتری دستگاه با نوارچسب قدیمی که به دو طرف ضبط صوت کشیده شده. بسته نگه داشته شده است. این موضوع برایم کمی خنده‌دار انست. این دستگاه بهشدت قدیمی قرار است تمام کلماتی را ضبط کند که می‌خواهم بگویم و این قرار است کمک کند؟ در اين مرحله تقریبا دست از تلاش برداشته‌ام. هیچ نوری در انتهای این تونل نیست. حتی مطمئن نیستم این تونل پایانی داشته باشد. چگونه می‌توانم به پیداکردن راهمی برای خروج از این وضعیت امیدوار باشم. وقتی همه‌چیز این‌قدر از کنترل خارج شستة انست؟ من دارم با کارآگاهی صحبت می‌کنم؛ درحالیکه دوستم بالاست و عقلش را از دست داده است.»