کتاب انتقام تاریک

کتاب انتقام تاریک (بیداری) اثری از محمد کرمی است و نشر سنجاق آن را به‌صورت الکترونیکی منتشر کرده است. این رمان ایرانی که در ژانر وحشت و فانتزی تاریک قرار گرفته، با داستانی پرهیجان، از نبرد انسان‌ها با نیروهای ماورایی و هیولاهای هولناک سخن گفته است. فضای داستان از یک روستای مرموز و دورافتاده آغاز می‌شود و به‌تدریج به شهرها و زندگی شخصیت‌های مختلف گسترش می‌یابد. نویسنده با ترکیب عناصر ترسناک، طنز تلخ و پرداختن به روابط خانوادگی، رمانی خلق کرده که دلهره‌آور و پر از دیالوگ‌های تندوتیز است. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب انتقام تاریک

رمان ایرانیِ انتقام تاریک (بیداری) نوشته‌ی محمد کرمی، در مرز میان واقعیت و کابوس قرار گرفته است. این رمان با فضایی رازآلود و پرتعلیق آغاز می‌شود؛ با معرفی روستایی که روی هیچ نقشه‌ای نیست و ساکنانش قرن‌ها است در آن در انزوا زندگی می‌کنند. ورود یک غریبه به این روستا، زنجیره‌ای از وقایع هولناک را رقم می‌زند که پای نیروهای ناشناخته و موجودات ترسناک را به دنیای انسان‌ها باز می‌کند. ساختار کتاب به‌گونه‌ای است که روایت از زاویه‌ی دید شخصیت‌های مختلف دنبال می‌شود؛ از ماجرای روستا و بیداری یک ارباب تاریکی تا درگیری‌های خانوادگی و اجتماعی در شهر و سپس هجوم هیولاها به زندگی روزمره‌ی مردم. نویسنده با استفاده از دیالوگ‌های پرتنش و صحنه‌های اکشن، فضای داستان را پرشتاب و پرتنش نگه داشته است. طنز تلخ و روابط پیچیده‌ی میان شخصیت‌ها به داستان عمق و رنگ بخشیده است. رمان انتقام تاریک اثری است که عناصر وحشت، فانتزی و درام خانوادگی را در هم آمیخته و تصویری از دنیایی به‌هم‌ریخته و پرآشوب ارائه داده است.

خلاصه داستان انتقام تاریک

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند!

رمان با معرفی روستایی اسرارآمیز آغاز می‌شود که ساکنانش قرن‌ها است در انزوا در آن زندگی می‌کنند و هیچ‌کس از وجودشان خبر ندارد. شبی طوفانی مردی گمشده به این روستا پناه می‌برد و ناخواسته وارد غاری می‌شود که راز تاریکی را در خود پنهان کرده است. درون غار، مراسمی شیطانی با حضور گروهی مرموز برگزار می‌شود و با قربانی‌شدن مرد، موجودی باستانی و قدرتمند به زندگی بازمی‌گردد. این بیداری، آغاز هجوم نیروهای تاریکی به دنیای انسان‌ها است. داستان به شهر و خانواده‌ای پرتنش منتقل می‌شود. محسن، شخصیتی عصبی و پرخاشگر، درگیر جدال‌های خانوادگی و مهمانی‌های شلوغ است. ناگهان حمله‌ی هیولاها به خانه، همه‌چیز را به هم می‌ریزد. اعضای خانواده برای بقا می‌جنگند. صحنه‌های اکشن و خشونت‌آمیز با طنز تلخ و دیالوگ‌های تند ترکیب شده‌اند. همزمان شخصیت‌هایی مانند ابوالفضل و علی وارد ماجرا و درگیر نبردی بی‌امان با هیولاها و تلاش برای فرار از شهر می‌شوند. داستان به گذشته و زندگی میلاد، جوانی سرخورده و گرفتار مشکلات خانوادگی نیز می‌پردازد. میلاد ناخواسته وارد ماجرای اصلی می‌شود. رمان با جابه‌جایی میان شخصیت‌ها و مکان‌ها، تصویری از آشوب و وحشت و تلاش برای بقا در برابر نیرویی ناشناخته و انتقام‌جو ارائه می‌دهد.

چرا باید کتاب انتقام تاریک را بخوانیم؟

رمان انتقام تاریک با ترکیب فضای وحشت، اکشن و طنز تلخ، تجربه‌ای از داستان‌های فانتزی و ترسناک ارائه داده است. روایت پرشتاب و صحنه‌های هیجان‌انگیز، خواننده را درگیر دنیایی پر از هیولاها، نبردهای خونین و روابط پیچیده‌ی انسانی می‌کند. یکی از ویژگی‌های شاخص کتاب را دیالوگ‌های تند و شخصیت‌پردازی آن دانسته‌اند که باعث می‌شود حتی در میانه‌ی ترس و خشونت، لحظاتی از طنز و شوخ‌طبعی به چشم بخورد. همچنین روایت چندلایه و جابه‌جایی میان شخصیت‌ها و مکان‌ها به داستان عمق و پویایی بخشیده است.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن این کتاب به علاقه‌مندان ادبیات داستانی معاصر ایران در ژانر وحشت، فانتزی تاریک و داستان‌های اکشن پیشنهاد می‌شود. همچنین این اثر به کسانی که به روایت‌های چندلایه، شخصیت‌های پرتنش و دیالوگ‌های طنزآمیز علاقه دارند، پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب انتقام تاریک

«علی از در بیرون رفت و خودش را وسط شهری با خانه‌های زیبایی دید طراحی خانه‌ها برایش آشنا بود بسیار شبیه قصری بود که از داخلش فرار کرده بود, سرینا و دووم هم آنجا ایستاده بودند و به اطراف نگاه میکردند, شهر فوق‌العاده شلوغ بود هرگوشه خانواده‌ای به همراه وسایلشان ایستاده بودند

دووم: «انگار الف‌ها برای امنیت بیشتر از سراسر این سرزمین به اینجا اومدند تا در امان باشند اینجوری زمان زیادی که بابت جمع کردنشون از دست نمیدیدم, باید اول با پادشاه حرف بزنیم بعد مردم رو از اینجا خارج کنیم.»

با سرعت به طرف قصر حرکت کردند اما به علت شلوغی با سختی میتوانستند به جلو حرکت کنند, وقتی به درواز اصلی قصر رسیدند نگهبان‌ها سلاح‌هایشان را به سمتشان گرفتند دووم داد زد:

«من دووم هستم، جادوگر اعظم منو به اینجا فرستادند تا جان مردم شما رو نجات بدم, باید با پادشاه حرف بزنم راه رو برامون باز کنید.»

فرمانده نگهبانان: «ما در این شرایط نمیتونیم کسی رو به داخل راه بدیم, ما به کسی اعتماد نداریم سریعا اینجا رو ترک کنید.»

دووم: «نمیبینی که سربازان تاریکی وارد سرزمینتون شدند, سربازان شما هیچ شانسی در برابرشون ندارن به زودی به اینجا میرسن و کسی رو زنده نمیزارن.»»