کتاب سهم امام

معرفی کتاب سهم امام

کتاب الکترونیکی «سهم امام» (داستانی از روزگار عباسیان) نوشتهٔ امیرحسین دوستعلی و با ویراستاری و گرافیک «محمد کمال» توسط انتشارات سیمای فلق منتشر شده است. این اثر در ژانر داستان‌های تاریخی فارسی قرار می‌گیرد و روایتی از زندگی علویان در دوران حکومت بنی‌عباس را به تصویر می‌کشد. داستان حول محور مقاومت، وفاداری و رنج‌های یک خانواده علوی در سرزمین خیالی «سلامات» شکل می‌گیرد. نسخه الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب سهم امام

«سهم امام» داستانی تاریخی است که وقایع آن در دورهٔ حکومت بنی‌عباس رخ می‌دهد؛ دورانی که با سرکوب علویان و فضای خفقان سیاسی و مذهبی شناخته می‌شود. نویسنده با انتخاب سرزمینی خیالی به نام «سلامات» و شخصیت‌هایی مانند «ابو عطا»، «ابن احمر» و «سکینه خاتون»، تلاش کرده است تصویری از زندگی، مقاومت و مصائب علویان را در برابر ظلم و ستم حاکمان عباسی ارائه دهد. فضای داستان آکنده از ترس، ناامنی و تلاش برای حفظ ایمان و هویت است. روایت با تمرکز بر مناسبات اجتماعی، روابط خانوادگی و چالش‌های اخلاقی شخصیت‌ها، به بررسی پیامدهای سرکوب مذهبی و اجتماعی می‌پردازد. کتاب در قالب یک داستان بلند، با زبانی روایی و توصیفی، مخاطب را به دل ماجراهای پرتنش و پرحادثهٔ آن دوران می‌برد و تصویری از ایستادگی و وفاداری در برابر ظلم را ترسیم می‌کند.

خلاصه کتاب سهم امام

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند!داستان با معرفی سرزمین «سلامات» و حاکم قسی‌القلب آن، «ابن احمر»، آغاز می‌شود؛ جایی که علویان در اقلیت و تحت فشار شدید حکومت عباسی زندگی می‌کنند. «ابو عطا»، تاجر خوش‌نام و مورد احترام، تصمیم می‌گیرد همچون سال‌های گذشته مراسم سوگواری امام حسین را در خانه‌اش برگزار کند، اما امسال با وضع قوانین سخت‌گیرانه و ممنوعیت تجمعات مذهبی، شرایط متفاوت است. با وجود تهدیدها، ابو عطا مراسم را برگزار می‌کند و گروهی از علویان پیر و مقاوم در مقابل دارالخلافه دسته عزاداری به راه می‌اندازند. این اقدام با سرکوب خونین سربازان ابن احمر مواجه می‌شود و فضای رعب و وحشت بر شهر حاکم می‌گردد. در ادامه، توطئه‌هایی برای شناسایی و سرکوب علویان شکل می‌گیرد و شخصیت‌هایی مانند «ابو حمال» و «بو حمدان» وارد داستان می‌شوند تا با فریب و جاسوسی، اطلاعاتی علیه ابو عطا جمع‌آوری کنند. پس از کشته‌شدن غلام وفادار ابو عطا و دستگیری او، خانواده‌اش ناچار به فرار می‌شوند و در مسیر رنج و آوارگی قرار می‌گیرند. داستان با روایت تلاش‌های سکینه خاتون و مرضیه برای زنده‌ماندن و رساندن هدیه‌ای به امام موسی بن جعفر ادامه می‌یابد و سرنوشت تلخ ابو عطا و خانواده‌اش را در بستر حوادث تاریخی و اجتماعی آن دوران به تصویر می‌کشد.

چرا باید کتاب سهم امام را خواند؟

این کتاب با روایت داستانی پرکشش و شخصیت‌پردازی ملموس، تصویری از مقاومت و وفاداری در برابر ظلم را ارائه می‌دهد. خواننده با مطالعهٔ «سهم امام» با فضای اجتماعی و مذهبی دوران عباسیان، چالش‌های اخلاقی و انسانی شخصیت‌ها و پیامدهای سرکوب مذهبی آشنا می‌شود. اثر، فرصتی برای تأمل دربارهٔ ایستادگی در شرایط دشوار و اهمیت حفظ هویت و ایمان در برابر فشارهای بیرونی فراهم می‌کند.

خواندن کتاب سهم امام را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعهٔ این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان‌های تاریخی، دوستداران ادبیات مذهبی و کسانی که دغدغهٔ شناخت تاریخ اجتماعی و مذهبی ایران را دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به روایت‌هایی دربارهٔ مقاومت در برابر ظلم و سرکوب علاقه‌مندند، این اثر می‌تواند جذاب باشد.

بخشی از کتاب سهم امام

«ابو عطا که خود را تک‌وتنها می‌دید. در نامه‌ای که آکنده از نیش و کنایه باشد. بزرگان علوی را مورد خطاب قرار دهد: اگر یاران شهیدشان مراسم سوگواری را به قیمت جانشان خریدند. برای چه بود که حال شما در برگزاری این سنت من کمال بن سعید را تنها بگذارید؟ آیا این بلایا و مصائب. امتحانی از درگاه پروردگار دو جهان نبود تا چهره موّمنین راستین از چهره منافقان شناخته شود؟ ابو عطا مقدمات برگزاری مراسم سوگواری امام حسین را از مدت‌ها قبل فراهم دیده بود. از دیگ نذری تا علم و پارچه سیاه. حال که بزرگان علوی دست رد بر بیعت ابو عطاء داده بودند. ابو عطا برای برگزاری مراسم سر از پا نمی‌شناخت. تصمیم داشت مراسمی باشکوه‌تر از سال‌های گذشته برگزار کند. سرانجام شب عاشورای حسینی فرارسید. ده‌ها دیگ برنج بر بار آتش هیزم باشد تا از عزاداران حسینی پذیرایی شایسته‌ای صورت گیرد. ابو عطا چشمانش به در دوخته بود که هر ساله بدون چشمداشت و ادعایی در منزلش گرد هم می‌آمدند تا برای امام شهیدشان مراسم عزاداری بگیرند. پاسی از شب گذشته بود و خبری از خیل عزاداران حسینی نبود. باید با غذاهای رنگارنگی که برای امشب تدارک دیده بود» چه می‌کرد؟ حال که تقدیر بر برگزاری مراسم در خلوت بود. خدمه و غلام‌هایش را در دالان منزل گرد هم آورده تا عزاداری مختصری انجام بگیرد. هنوز نوای «یا حسین یا حسین» بر زبانشان منعقد نشده بود که صدای کلون کلون در او را به سمت در ورودی هدایت کند. تعدادی قلیل از علویان بودند. محاصره سربازان ابن احمر بود. از دل شب و خستگی سربازان غنیمت جسته. خود را به خانه ابو عطا رسانده بودند. ابو عطا با دیدن آن‌ها اشک شوق از دیدگانش جاری گشته و پروردگار را شکر گوید که توفیق خدمت به عزاداران حسینی را به او داده است.»