
کتاب دست نوشته های یک بی سیم چی
معرفی کتاب دست نوشته های یک بی سیم چی
کتاب دست نوشته های یک بی سیم چی نوشتهٔ نادر عطاپور است. انتشارات نواندیشان دنیای کتاب این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب دست نوشته های یک بی سیم چی
کتاب دست نوشته های یک بی سیم چی به گردآوری و ارائه یادداشتهای شهید سعید طالبی، مسئول مخابرات گردان حمزه (ع) لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) میپردازد. این دستنوشتهها، قطعاتی از زندگی و تجربیات یک رزمنده در دوران جنگ ایران و عراق را به تصویر میکشند. کتاب شامل خاطرات روزانه، احساسات شخصی، و مشاهدات نویسنده از وقایع جنگ است. این اثر تلاش دارد تا از طریق بازگویی این خاطرات، تصویری واقعی و انسانی از جنگ و رزمندگان ارائه دهد و یاد و خاطره شهدا را زنده نگه دارد
خواندن کتاب دست نوشته های یک بی سیم چی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به تاریخ جنگ ایران و عراق، پژوهشگران حوزه دفاع مقدس، و خانوادههای شهدا و رزمندگان مناسب است. همچنین، افرادی که به دنبال درک عمیقتری از تجربیات و احساسات رزمندگان در شرایط جنگی هستند، میتوانند از این کتاب بهره ببرند. این اثر به عنوان یک منبع دست اول، اطلاعات ارزشمندی را درباره زندگی روزمره رزمندگان، چالشها و فداکاریهای آنان ارائه میدهد و میتواند در حفظ و انتقال ارزشهای دفاع مقدس به نسلهای آینده مؤثر باشد.
بخشی از کتاب دست نوشته های یک بی سیم چی
"۱۳۶۴/۵/۶ بدرقه ی مردمی رزمندگان
صد پاره کنیدم که ز پیمان گذرم
هر پاره تنم زبان گشاید هرگز
امروز صبح بعد از جمع و جور کردن ساک به طرف میدان جمهوری راه افتادم وقتی آنجا رسیدم تعدادی از بچه ها رفته بودند و تعدادی هم مثل من که دیر آمده بودند منتظر ماشین بودند. «رحمان طلب»، «بهرام»، «محمد قدبیگی» و «مسعود میرجعفری» هم برای بدرقه ام آمده بودند. بعد از کمی معطل شدن، سوار یک ایفا شده و به طرف مسجد علی اکبر (هاشمی) راه افتادیم. در آنجا مردم جهت بدرقه ی رزمندگان جمع شده بودند و از ما پذیرایی خوبی کردند که واقعا شرمنده شدم از اینکه تا چه اندازه این مردم هوای جبهه را داشتند. خلاصه بعد از مراسمی نسبتاً مفصل، با اتوبوس به طرف لانه حرکت کردیم؛ البته همراه رضا نوزادی و «یوسف ملاداوودی». تا غروب باید منتظر میماندیم تا قطار حاضر شود. بالاخره ساعت چهار اعلام کردند که به خط شوید. سوار اتوبوس دو طبقه شده و به طرف راه آهن حرکت کردیم ساعت حرکت قطار نزدیک به ۸ بود. من و یوسف در یک کوپه و رضا در کوپه ای دیگر سوار شدیم."
حجم
۴٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۴٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه