کتاب دلداده عاشق
معرفی کتاب دلداده عاشق
کتاب «دلداده عاشق» نوشتۀ زینب (فرنگیس) فتحی است و نشر دانشگاهی فرهمند آن را منتشر کرده است. دلداده عاشق، رمانی عاشقانه و خواندنی است.
درباره کتاب دلداده عاشق
رمان یکی از راههای انتقال احساسات است. نویسنده برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و داستان و رمان همین زبان است. مخاطبان با مطالعۀ داستان از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میگیرند و گمشدۀ وجودشان را پیدا میکنند. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که سالها نویسندگان در داستانشان بازگو کردهاند.
داستان معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. زینب (فرنگیس) فتحی در کتاب دلدادۀ عاشق با احساسات خالصش خواننده را از زندگی روزمره دور کرده و کمک میکند خودش را بهتر بشناسد. کتاب دلدادهٔ عاشق زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. دلدادۀ عاشق همانطور که از نام آن میتوان حدس زد عاشقانهای ایرانی است که زندگی دختری به نام گلناز را روایت میکند. گلناز در روستایی زندگی میکند که تا مقطع راهنمایی امکان تحصیل در آن وجود دارد و اطراف این دخترِ عاشق تحصیل را آدمهایی پر کردهاند که به شیوهای سنتی و قدیمی زندگی میکنند، فضایی که در آن پسرعمویش نیز به خود اجازه میدهد برای زندگی این دختر تصمیمگیری کند. آیا گلناز میتواند این زندگی را تغییر دهد؟
خواندن کتاب دلداده عاشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران رمانهای ایرانی و عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دلداده عاشق
«راستش خودم هم بدم نمیومد که بتونم کمکی برای خانوادهام باشم؛ اما بابا و مامان اصلاً به چنین کاري راضی نمیشدن و میگفتن دلمون میخواد دخترمون باسواد باشه من هم بهپاس قدردانی از اونا همه تلاشمو کردم تا همیشه در مدرسه بهترین باشم و با یاری خدا موفق هم بودم. با سن کمی که داشتم خواستگارهای زیادي برام میاومد اما مادر راضی نمیشد و میگفت پری هنوز بچه است و باید درسشو بخونه سال آخر راهنمائی مدرکم رو گرفتم (عمو عباس) عموی بابا که از قبل چند بار به خواستگاری من برای جواد پسرش اومده بو؛ اما هر بار با بهانهای جواب رد شنیده بود اینبار عمومراد رو واسطه کرد عمو هم با مادر و بابا صحبت کرد و گفت که الحمدالله این دختر درسش رو هم کمابیش خونده و جواد که پسر بدی نیست و پسرعموی خودمونه پس اگه رضایت بدین که موافقید بهشون بگم تا اونا رو هم خوشحال کنم. بابا که تو اوج بیماری بود قبول کرد و گفت: که هم جواد رو دوست داره و هم دلش میخواد عروسی دختر گلشو ببینه.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۲۵ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۲۵ صفحه