کتاب گلچینی از کتاب وصف فرشتگان

کتاب الکترونیکی گلچینی از کتاب وصف فرشتگان نوشتۀ ابوالقاسم مولائی کوهبنانی است و انتشارات متخصصان آن را منتشر کرده است. کتاب گلچینی از کتاب وصف فرشتگان مجموعه‌ای از اشعار ابولقاسم مولائی کوهبنانی طی سال‌های قبل و بعد از انقلاب است.

درباره کتاب گلچینی از کتاب وصف فرشتگان

در اعماق وجود هر شاعری زبانی نهفته که با زبان روزمره فاصله دارد. این زبان، زبانی است که با نجواهای درونی و لایه‌های پنهان ذهن شاعر پیوند خورده و در قالب کلماتی که گاه به سختی قابل تفسیرند، خود را نمایان می‌سازند. شاعر در هر بیت و مصرعی که می‌سراید، دنیایی از معانی را در میان خطوط و فواصل کلمات می‌پندارد و خواننده را به چالش می‌کشد تا در میان این پیچ و خم‌ها، معنای واقعی شعر را کشف کنند.

زبان حال شاعر، زبانی است که در آن هر واژه و هر ترکیب دارای وزن و ارزشی است که فراتر از معنای لغوی خود، به دنبال انتقال حسی عمیق و ناب است. این زبان، زبانی است که در آن سکوت‌ها گاهی فریادهایی هستند در جستجوی شنیده شدن و فریادها زمزمه‌هایی هستند به دنبال فهمیده شدن.

درک این زبان مستلزم غوطه‌ور شدن در اقیانوسی از احساسات و تجربیات است که شاعر در طول حیات خویش جمع‌آوری کرده و حالا در قالب شعر به اشتراک می‌گذارد. این درک، نیازمند توانایی خواندن میان خطوط و شناخت نمادهایی است که شاعر برای بیان دنیای درونی خود به کار می‌برد.

شعر برای هر شاعر به روزنه‌ای مانند است که وی از آن‌جا به دنیا می‌نگرد و موقعیت اطراف را با تمام گرمی و سردی‌اش موافق چشم‌اندازش به تصویر می‌کشد. فردیت ایجاد از همین‌جا سرچشمه دارد. هر شاعری صاحب روزنۀ خود است و از آن به تماشای دنیا نشسته است و برداشت خویش را طبق توانش روی کاغذ می‌آورد. کتاب گلچینی از کتاب وصف فرشتگان مجموعه‌ای از اشعار ابولقاسم مولائی کوهبنانی طی سال‌های قبل و بعد از انقلاب است.

خواندن کتاب گلچینی از کتاب وصف فرشتگان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای دوست‌داران شعر فارسی مناسب است.

بخشی از کتاب گلچینی از کتاب وصف فرشتگان

«گلشن توحید

ز اول یاد بسم الله شروع گفته با هرمان

که یاد او نگه‌ دارد زبان از لکنت و حرمان

به نام او که یاد او کلید عزت و رحمت

خداوندی که با نامش شروع شد خلقت انسان

زخاک او زد بنای ما و عز درگهش گشتیم

به خشم آمد ز این خلقت چو برتر دید خود شیطان

برون شد از ره رحمت خدایش راند از درگه

قسم خورد انتقام خود بگیرید او از این انسان

خدایش گفت یادم را دهم من هدیه بر آدم

که تا راه تو را بندد به خود با قدرت ایمان

تشکر زاین همه لطفی که دارد او بر این بنده

بپاسش سر بنه بر خاک و از خود دورکن شیطان

سر تعظیم نه بر در نکن هرگز فراموشش

که بی یاد خدا ظلمت بود هر راه را پایان

نشو غافل ز یاد او به هر اندیشه و فکرت

که غفلت از رضای او بود دروازه شیطان

سپاس رحمت و نعمت به یاد بندگی ما را

که بی یاد خدا تا حشر دربندیم و سرگردان

زجود او وجود آمد ز مشتی خاک و شد آدم

و ماند آدم این آدم به قدر همتش در کوشش ایمان

و حمد بی‌کران او را سزد زاین خلقت عظما

که از لطفش سرآمد شد به هستی خلقت انسان

به چاه جهل و نادانی درافتد ناخدا باور

کمال آدمی قدرش به قدر بندگی خالق منان

هرآن‌کس بنده و عبد است و خالص در رضای او

شود چون یوسف مصر و گریزد زآتش شیطان

و ایزد دست او گیرد رهایش کی کند خالق

عزیز مصر می‌گردد غلام بند در زندان

و فرعون ناتوان گردد ز چوب دستی موسی

و ماند طمطراق قدرتش در نیل سرگردان

و این است وعده حق و نکن فاخر فراموش

که مزد خوب و بد با ا و و تعجیلی نباشد هیچ در آن

چو او را صبر بسیار است و دارد قدرت و وقت

دهد پاداش نیکی و بدی بنده را با عدل و احسان

فرشتگان سفرکرده

درود بر فرشتگان سفرکرده از زمین به عرش خدا

به دل‌بریده‎گان ز محفل هفتادرنگ بازی دنیا

به چشم‌بسته‌گان به‌ زر و زور و قدرت فنای بشر

به جاودانه طلب‌کردگان عزت همیشه تا ابد برپا

به پاره‌پاره‌تنان به خون نشسته در بهار آزا دی

که بهر عزت ایران شدند لاله خونین ز آتش مسلسل‌ها

پرپر شدند چون گل سرخ محمدی بزیر چکمه جلاد

کردند بهر افتخار دین و وطن سینه را سپر برابر دنیا

برتن کفن ز کودک و خرد و کلان و پیر و جوان

اندر پی حسین زمان سر به کف به عشق عاشورا

رفتند بی سلاح و سپر با کفن به جنگ دژخیمان

دادند جان و ندادند حریت دین احمدی به شیطان‌ها

بستند را ه را به نقشه‌ها و فریب نوین استعمار

برباد رفت نقشه دروازه تمدن تقلید فسق غربی‌ها

لرزید پایه‌های کاخ سراپا فساد همدل غرب

از خون سرخ جوانان معترض به چپاولگری امریکا

آغاز شد جدال بین حسین و یزیدیان ز نیمه خرداد

در اهتزاز شد به لطف خدا پرچم فرشتگان حزب‌الله

جوشید خون هزاران فرشته گلگون به خا ک وطن

برکند ریشه صهیون بهائیان سراپا فساد ضد خدا

جنگید با شراب و قمار و هزارها سلاح فسق و فجور

بیدارکرد غیرت مردان ز پوشش زنان بی‌پروا»