کتاب کارخانه هیولاها

کتاب کارخانه هیولاها نوشتۀ آندرئا پاسنر - سانچز و ترجمۀ زینب طاهری و ویراستۀ سپیده پاشایی است و انتشارات دلتا آن را روانۀ بازار کرده است. این کتاب بخشی از مجموعۀ کارتون‌های خواندنی است و داستان دو دوست به نام‌های سالی و مایک را تعریف می‌کند که کارشان ترساندن بچه‌هاست. 

درباره کتاب کارخانه هیولاها

در شهر هیولاها یک عالمه هیولاهای جورواجور زندگی می‌کنند. انرژی اصلی این شهر از کارخانه‌ای به نام کارخانۀ هیولاها تهیه می‌شود و هیولاهایی که در این کارخانه کار می‌کنند یواشکی به دنیای آدم‌ها می‌روند و آن‌ها را می‌ترسانند. چیزی که شهر آن‌ها را سرپا نگه داشته است جیغ‌های بچه‌های آدم‌هاست. سالی و بهترین دوستش مایک هم در کارخانۀ هیولاها کار می‌کنند و خیلی هم در این کار ماهر هستند و همیشه نسبت به دیگر کارمندان جیغ‌های بیشتری جمع می‌کنند. همه چیز در زندگی سالی و مایک خوب می‌گذرد تا این که یک روز دختربچه‌ای از دنیای آدم‌ها به همراه سالی وارد دنیای هیولاها می‌شود. هیولاها همگی از بچه‌ها متنفر هستند، اما سالی و مایک دلشان برای دختربچه می‌سوزد و حالا باید با هم راهی برای برگرداندن او به دنیای آدم‌ها پیدا کنند بدون این که دیگران متوجه حضورش شوند. کتاب کارخانه هیولاها داستان هیولاهایی را تعریف می‌کنند که برخلاف ظاهرشان، اصلا بدجنس و ترسناک نیستند. 

کتاب کارخانه هیولاها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

این کتاب شامل تصاویری با رنگ‌آمیزی‌های دلنشین و داستانی بامزه و دوست داشتنی است. خواندن این کتاب را به تمامی کودکان پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب کارخانه هیولاها

«یک بار لولویی به اسم جورج از اتاق بچه‌ای برگشت، آن هم با لنگه جورابی که به پشتش چسبیده بود. در چشم به‌هم زدنی، مامورهای ویژۀ آژانس بچه‌یابی سر رسیدند و فوری جورج را ضدعفونی و تمیز کردند. هیولاها فکر می‌کردند بچه‌ها و وسایلشان سمی و خطرناک هستند.»