دانلود و خرید کتاب حماسه کاوه حمیدرضا صدوقی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب حماسه کاوه اثر حمیدرضا صدوقی

کتاب حماسه کاوه

انتشارات:نشر ستاره‌ها
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۹از ۱۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب حماسه کاوه

«حماسه کاوه» نوشته‌ی حمیدرضا صدوقی(-۱۳۴۵)، خاطراتی از سردار شهید محمود کاوه است.

محمود کاوه (۱۳۶۵-۱۳۴۰) در مشهد زاده شد. وی در بدو تشکیل سپاه به عضویت سپاه مشهد درآمد و در ۲۲ سالگی به فرماندهی تیپ ۱۵۵ ویژه شهدا در غرب کشور که بعدها به لشکر ارتقا یافت منصوب شد. این سردار بزرگ در شهریور ماه ۱۳۶۵ و در عملیات کربلای۲ به شهادت رسید.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

تازه رفته بودم سقّز. چیزهایی دربارۀ آن جا شنیده بودم که: «بدون اسلحه‌کسی حق نداره تو شهر رفت و آمد بکنه، شهر پر از ضدانقلابه، تا فرصت‌دستشون بیاد به صغیر و کبیر رحم نمی‌کنن و از این حرف ها.»

یک شب توی اتاق نشسته بودم که صدای تیراندازی بلند شد، ممتد به‌صورت پی در پی، قطع هم نمی‌شد. ناگهان یکی دوید تو محوطه و داد زد: «همه بیاین بیرون، سریع! سریع!»

ریختیم تو میدان صبحگاه و به خط شدیم. مسئول مخابرات که صحبت‌می‌کرد، فهمیدیم به ژاندارمری حمله کرده‌اند، درخواست فوری داشتند برای کمک. می‌گفت: «تو ژاندارمری اسلحه و مهمات زیادی هست، اگرسقوط کنه، همه‌اش دست ضدانقلاب می‌افته.»

کاوه خودش با فرمانده ژاندارمری صحبت کرد. می‌خواست موقعیت‌دقیق آن ها و ضدانقلاب را بداند. وقتی صحبتش تمام شد رو کرد به ما و گفت: «این طور که من فهمیدم احتمال خطر زیاده، اگر کسی هست که احساس‌ترس می‌کنه از همین جا برگرده.

لحن صحبتش کاملاً جدی و مصمّم بود. ادامه داد: «من این برگشتن را ترس نمی‌دونم، عین شجاعته، بهتر از اینه که وسط درگیری مشکلی برامون‌درست کنه.»

همه به هم نگاه می‌کردیم، کسی از صف خارج نشد، چند لحظه بعد کاوه دستور حرکت داد. تو مدت کمی خودمان را به محل درگیری رساندیم. نیروها چند گروه شدند، زیر نظر محمود با یک حرکت حساب شده، دشمن‌را دور زدیم و پشت سرش موضع گرفتیم. شروع کردیم به ریختن آتش‌شدید و مداوم. وقتی دیدند از پشت بهشان تیراندازی می‌شود، تازه فهمیدندکه محاصره شده‌اند. فکرش را هم نمی‌کردند که به این سرعت غافلگیرشوند. بچه‌های ژاندارمری گویی جان تازه‌ای گرفته بودند. آن ها از رو به روتیراندازی می‌کردند، ما از پشت. ضدانقلاب وقتی رو دست خورده‌است‌کشته‌هایش را گذاشت و فرار کرد.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۵۰ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۵۰ صفحه