کتاب تکاور چشم عسلی
معرفی کتاب تکاور چشم عسلی
کتاب تکاور چشم عسلی نوشتهٔ حنانه بهزادیان است. انتشارات امید کویر این رمان معاصر و ایرانی را روانهٔ بازار کرده است. این اثر به سربازان موسوم به گمنام پرداخته است.
درباره کتاب تکاور چشم عسلی
کتاب تکاور چشم عسلی رمانی معاصر و ایرانی است که با هدف ترسیم بخشهایی از کوششها و دغدغههای سربازان موسوم به گمنام نوشته شده است؛ افرادی که نویسندهٔ داستان، آنها را مدافع امنیت خوانده است. این اثر در ۱۱ بخش نوشته شده است. عنوان برخی از این بخشها عبارت است از «تو از کجا شروع شدی»، «آن روز شوم»، «پرواز سرخ»، «زوزه، وحشت، مرگ» و «این مرد امشب خواهد مرد».
خواندن کتاب تکاور چشم عسلی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تکاور چشم عسلی
«آسانسور در طبقهچهارم ایستاد. نفسم با صدا بیرون جهید. با بیحوصلگی به تنم حرکت دادم. نزدیک راهپله، بیدلیل دست انداختم به نردههای باریک و سفید رنگ آنجا. ثانیهای ایستادم و خیره شدم به واحد کنار آسانسور. صدای زنگ ملایمی در ساختمان پیچیدن گرفت و حواسم معطوف خودش کرد. سر چرخاندم و نگاهی به راهپله انداختم. آنقدر متعجب شدم که کم مانده بود چشمانم از حدقه بجهد بیرون! چندین بار پشت هم پلک زدم و برای دید بهتر، لابهلای نردهها، سر پایین کشیدم!
سیدحسین در پاگرد طبقهسوم ایستاده بود و به دیوار تکیه داشت! از جیب پلیورش گوشی بیرون کشید تا به زنگ ملایم آن خاتمه بدهد. کلافه به نظر میرسید. یک دستش به بغل بود و با دست دیگر، لبش را بازی میداد. همچنان خیره به حرکات و رفتار عجیبِ او، با کمری خمیده، خودم را به نردهها چسبانده بودم! حس کنجکاوی در وجودم فوران میکرد. بار دیگر تلفن همراهش به صدا درآمد. بیاعتنا به آن، اخمآلود، پنجۀ آرامی لای موهای مواجش کشید و تن از دیوار جدا کرد.»
حجم
۳٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۶۰ صفحه
حجم
۳٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۶۰ صفحه
نظرات کاربران
کافران وقتی دو چشمت را تماشا می کنند زیر لب گویند: حقا "قل هو الله احد" !
روایت جالبی بود. نسخه چاپیشو خوندم. خوندنش به آدم حس امنیت میده، امنیتی که مدیون همین چشم عسلی های فداکاره ... سبکش نزدیک به سلیقه کتاب خوندنم بود شخصا قلمتون مانا