دانلود و خرید کتاب کامبیری لویس پراتس ترجمه زهرا راستگو
تصویر جلد کتاب کامبیری

کتاب کامبیری

نویسنده:لویس پراتس
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب کامبیری

کتاب کامبیری نوشتهٔ لویس پراتس و ترجمهٔ زهرا راستگو است. انتشارات آناپل این رمان معاصر با درون‌مایهٔ مهاجرت را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب کامبیری

کتاب کامبیری (Kambiri) حاوی یک رمان غیرواقعی و تخیلی است. داستان در جزیره‌ای به نام «لامپروت» اتفاق میفتد؛ جزیره‌ای که مردمانش برای فرار از جنگ و گرسنگی تلاش می‌کنند به ایتالیا مهاجرت کنند. این جزیره‌ در سواحل آفریقا قرار دارد. این اثر، روایت‌گر سرگذشت کسانی است که برای یافتن زندگی بهتر تصمیم می‌گیرند به این جزیره مهاجرت کنند؛ جایی که یک پزشک مشهور به نام «پیترو بارتولو» برای رسیدگی به مهاجران آسیب‌دیده تلاش می‌کند و فعالیت‌های او به‌شکلی در زندگی هر یک از آن‌ها تأثیر می‌گذارد. او تنها پزشکی بود که سال‌های طولانی در این منطقه به درمان هزاران مهاجری پرداخت که توسط گشت دریایی ایتالیا و سایر تیم‌های نجات به ساحل آورده می‌شدند. او یک شخصیت حقیقی است. این رمان در سال ۲۰۱۹ میلادی برندهٔ جایزهٔ Guillem Cifre de Colonya شده است. کامبیری، یک رمان اجتماعی با دغدغهٔ مهاجرت و شرایطی است که مهاجران آن را تجربه می‌کنند. داستان از ماجراهایی واقعی الهام گرفته شده، اما نمی‌توان آن را یک رمان تاریخی دانست.

یکی از روزهایی که «پیترو بارتولو» مشغول کمک‌رسانی به مهاجران بود، کودک ۹ ماهه‌ای را می‌یابد که پدر و مادرش را در مسیر مهاجرت از دست داده است؛ بنابراین اولین بارقهٔ نوری که در ذهن دکتر روشن می‌شود، درخواست سرپرستی کودک است. سن بارتولو بیش از آن است که بتواند حضانت کودکی را تقبل کند. مأموران اجازهٔ این کار را به او نمی‌دهند. پس از اینکه دکتر از دریافت سرپرستی کودک ناامید می‌شود، تصمیم تازه‌ای می‌گیرد؛ تصمیمی که سرنوشت آن کودک را به‌شکل دیگری رقم می‌زند. آیا کودک مسیر خوشبختی را پیدا می‌کند یا در گردابی سخت‌تر گرفتار می‌شود؟

خواندن کتاب کامبیری را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی اروپا و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب کامبیری

«آلیکا توره خودش نمی‌دانست، اما طی یک ماه و نیم در حالی که کامبیری را نیز پشت خود حمل می‌کرد، بیش از سه هزار کیلومتر را طی کرده بود. او از بیابان‌های سوزان الجزایر عبور کرده بود تا به ساحلی برسد که آن‌ها را به بهشت می‌رساند. ملیکای زیبا چشم‌هایش را بست و به سفری فکر کرد که ماه‌ها قبل از شروع این سفر به گائو داشت. ماه‌ها بعد از رفتن سالیف، مردی با شانه‌های پهن و دست‌هایی آهنین، با پای پیاده به آنجا رفته بود تا پولی که برایشان فرستاده بود را تحویل بگیرد. آن‌ها توافق کرده بودند که بعد از به‌دنیاآمدن کامبیری همدیگر را در بهشت ملاقات کنند. روی اسکناس مچاله شده، اسم رابط خود در نیجر و یادداشتی نوشته بود که پدر جولز، مبلغ مذهبی بلژیکی روستا برایش ترجمه کرد: «آلیکا، کامو: همه چیز را رها کنید و به میرای ایتالیا بیایید.»

در طول سال گذشته سه بار از سالیف خبر گرفته بود: دو تماس از کافه‌ای در تسی و یک حواله پولی که در گائو گرفته بود. بعد از تولد کامبیری، آلیکا چند ماهی منتظر ماند و وقتی متقاعد شد که کامبیری به اندازه کافی قوی شده است، با پدر و مادر، پدربزرگش یائونده، مادربزرگش شایرا و مادرِ مادربزرگش کومبا خداحافظی کرد، به این امید که بتواند سالیف، مردی با شانه‌های پهن و دست‌هایی آهنین را مجدداً در بهشت ملاقات کند. آلیکا نمی‌دانست که آن باغ موعود کجاست. او فقط می‌دانست که دیگر راه برگشتی ندارد. هفته‌ها بود که دامنه‌های هم بوری را ندیده بود. مراتع تسی و پدربزرگ یائونده حالا خیلی از او دور بودند. او می‌دانست که دیگر هرگز آن دشت‌های ساحل یا راه‌های خونین رنگ آنسونگو یا جست و خیز بزهای کوهی در میان بوته‌ها یا گردن خالدار و باریک زرافه‌ها را نخواهد دید.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۹۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

حجم

۴۹۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

قیمت:
۱۷,۰۰۰
تومان