کتاب ناله زمین
معرفی کتاب ناله زمین
کتاب ناله زمین نوشتهٔ بی بی مریم سیداسماعیلی و ویراستهٔ فرامرز عبداله میلانی است و نشر ارسس آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب ناله زمین
این کتاب توسط خانم بی بی مریم سید اسماعیلی نگاشته شده است. خانم اسماعیلی که کارشان مرتبط با بحث بازیافت و تبدیل مواد و همچنین محیط زیست است، دغدغه خود را در قالب کتابی کودکانه عرضه کردهاند. گرچه شاید اطلاعات خانم اسماعیلی در حدی باشد که بتوانند کتابی در ردهٔ بزرگسال را به رشته تحریر در آورند، اما ترجیح دادند که کتاب را برای قشر کودکان بنویسند که کاری هوشمندانه بوده. چراکه تربیت کودکان که هنوز شکل نگرفتهاند و آمادهٔ پذیرش فرهنگ و تربیتی جدید هستند میتواند برای حل مشکل محیط زیست بسیار اثربخش باشد. چراکه اگر با یک کتاب حتی چند کودک را به راهی وارد کرد که انتهایش احترام به محیط زیست و بازیافت مواد و کمتر شدن اسراف و استفاده از مواد بستهبندی باشد. آنها چندین نفر دیگر را نیز با خود همراه میکنند و بزرگترها را نیز وا میدارند تا برای احترام به آینده آنها هم شده در بحث محیط زیست جدی تر باشند.
ویراستاری این کتاب را آقای فرامرز عبدالله میلانی انجام دادهاند که خود نیز دستی بر آتش محیط زیست و مقولهٔ بازیافت دارند. تصویرگری کتاب توسط حمیدرضا رضوانی اول که سالها به کار نویسندگی و ویراستاری و تصویرگری و نشر اشتغال دارند انجام شده است. تلاش شده تا تصویرگری به نوعی متفاوت انجام شود تا ذهن خواننده را بیشتر درگیر کند. والدین میتوانند این کتاب را برای کودکان کمسن و سال خود بخوانند و یا اینکه کودکان پایههای دبستان میتوانند ارتباط خوبی با این کتاب بگیرند. همانطور که گاه انیمیشنهای کودکانه برای بزرگترها نیز الهامبخش است، این کتاب کودک نیز میتواند برای بزرگترها اثربخش باشد و از خواندن آن لذت ببرند.
خواندن کتاب ناله زمین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ کودکان و نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ناله زمین
«در بخشی از کتاب میخوانیم:
به درون خود نگاهی انداخت. آن دوردستها در تاریکی شب صدای پچ پچی شنید. گوشهایش را تیز کرد، صدای ظریف میو میو چند گربه به گوشش رسید. به دنبال صدا، داخل کوچه باریک چشمش به سه گربهٔ ملوس افتاد. آقا پنجول با مخمل خانم و ملوسی، بچه کوچک پشمالویشان زیر نور کم چراغ برق در حال پرسهزدن و یافتن غذا برای پرکردن شکمشان بودند. همانطور که کنار هم آهسته راه میرفتند چشم به اطراف میچرخاندند. مخمل خانم به آقا پنجول میگفت که تازگیها برای یافتن دو لقمه نان خیلی به مشکل خورده دیگر مثل قدیم نیست و یافتن غذا برایشان دشوار شده است.
و یا در صفحهای دیگر:
چشمانش بزرگ شد نفسهایش به شماره افتاد. صدای «تاپ تاپ» قلبش را به وضوح میشنید. تکانهای کیسه مشکی زیاد شد، خش خش کنان از طرفی به طرف دیگر میچرخید و تقلا میکرد تا گره سفت روی سرش را باز کند. صداهایی نامفهوم از داخلش شنیده میشد:
- اوف، بروکنار هل نده، بذار نفس بکشم!
- آخ، آخ دستت را از روی سرم بردار...
حرفهایی بود که خیلی گنگ به گوشش میرسید. ملوسی کوچولو همچنان خیره به کیسه نگاه میکرد و با خود گفت: خدایا توی این کیسه چه خبر است؟»
حجم
۴٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۰ صفحه
حجم
۴٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۰ صفحه
نظرات کاربران
√قشنگ و کوتاه بود برای مطالعه توی وقت اضافه خیلی عالیه،فاز خوبی هم به ادم میده.
عالی و خوب و جذاب بود ولی مشکلی که داشت این بود که آخرش بی مفهوم بود اما یکم آموزنده
عالیه این کتاب واقعا آموزندست. من وقتی این کتاب رو خوندم خیلی به مادر عزیزم، زمین شرمنده شدم که اینقدر انسان داره بی رحمانه مادر عزیزمون رو نابود میکنه. بیاید از این کتاب درس بگیریم و مراقب مادرمون باشیم🌍🌍🌍🌍
کاش انسان ها به قانون طبیعت و حیوانات هم احترام میزاشتن فکرکنم هیچ موجودی خطرناک تر از انسان نیست
این کتاب برای وقت هوایی که بیکار باشی خیلی خوبه شاید اولش جالب نباشه ولی به وسط کتاب که برسی جالب میشه
عالیه خیلی خوب بود ✨
داستان خیلی خوبی داشت ولی صفحه آرایی اش کمی ضعیف بود
عالی بود اما آخرش بی معنی بود یک دفه تمام شد
عالی بود بخوانیدش زمین گناه دارد
خیلی این کناب عالی بود بی نظیر بود این کتاب😃😃😃😃😃